گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 28
"بداء "و نشانههاي ظهور









صحبت کردن از حضرت مهدي(ع) و نشانه هاي ظهور ایشان در واقع صحبت کردن از حوادثی است که بناست در آینده اتفاق
بیفتد و لذا به جاست که از خود بپرسیم: اگر در مورد احادیث نقل شده در این زمینه بررسی اسناد صورت گرفت و مطمئن شدیم
که آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آیا می توان مطمئن بود که حتماً همه آن حوادث آن گونه که در روایات شریف ما آمده
داده می شود که طی این بخش از مطالب به آن » بداء « اند وقوع یابند؟ پاسخ به این سؤال در کتب عقیدتی و فلسفی تحت عنوان
در لغت به معناي ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزي است و اصطلاحاً به روشن شدن چیزي پس از » بداء « . می پردازیم
مخفی بودن از مردم است؛ بدین معنا که خداوند متعال بنا بر مصلحتی مسئله اي را از زبان پیامبر یا ولی اي از اولیاي خویش به
گونه اي تبیین می کند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد. در قرآن آمده است: یَمحفوا اللَّهَ ما
یَشاءف وفیفثبفتف وَ عفندَهف افمّف الکفتابف. 1 خداوند هر چه را بخواهد محو یا ثبت می کند در حالی که ام الکتاب نزد اوست
[و خود می داند عاقبت هر چیزي چیست]. و در آیه اي دیگر: وَ بَدالَهفم سَیّفئاتف ما کَسَبفوا. 2 بدي هایی را خود کسب کرده بودند
و براي آنها مخفی بود برایشان نمایان شد. و یا: ثفمَّ بَدالَهفم مفن بَعدف ما رَأَؤا الآیاتف. 3 پس از آن که نشانه ها را دیدند [حقیقت
امر] بر آنها روشن شد. این ظهور پس از خفا تنها براي انسان رخ می دهد و در مورد خداوند متعال ابداً صدق نمی کند وگرنه
لازمه اش این است که خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد که این امر محالی است. خداوند، چنانکه قرآن کریم می
إن اللَّه کان علیماً خبیراً، 4 است و نسبت به همه چیز - در همه زمانها و مکانها چه حاضر باشند « : فرماید به همه چیز آگاه و داناست
و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند، علم حضوري دارد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: إنَّ
اللَّهَ لا یَخفی عَلیهف شَی ءٌ ففی الاَرضف وَلا ففی السَّماءف. 5 هیچ چیزي در آسمان و زمین از [نظر] خداوند متعال مخفی نمی
شود. از همین روست که مسئله بداء و ظاهر کردن آن امر مخفی را به خداوند نسبت داده می شود: وَبَدالَهفم مفنَ اللَّهف مالَم
یَکفونفوا یَحتَسفبفونَ 6 خداوند آنچه را گمان نمی کردند، براي آنها ظاهر کرد. براساس آیه: افنَّ اللَّهَ لا یفغَیَّرف ما بفقَومف حَتّی
یفغَیّفروفا ما بفاَنففسفهفم 7 خداوند چیزي را که از آنف مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند و با استفاده از
دیگر آیات و روایات می توان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه، نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صله رحم، نیکی به پدر
و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت واداي حق آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و برکت زندگیش را افزایش می
دهد، همان طور که اعمال بد و ناشایست اثر عکس آن را بر زندگی شخص می گذارد. پیش از شرح این عبارت که بداء در
حقیقت ظاهر شدن چیزهایی که از ناحیه خداوند متعال براي مردم مخفی و براي خودش مشخص بود، لازم است یادآور شویم که
صفحه 26 از 61
خداوند متعال بنا بر آیات قرآن دو لوح دارد: 1 - لوح محفوظ لوحی که آنچه در آن نوشته می شود؛ پاك نشده و مقدرات آن
فی لَوحف مَحفوظف. 8 بلکه آن قرآن مجیدي است که در × تغییر نمی یابند؛ چرا که مطابق با علم الهی است: بَل هفوَ قفرآنٌ مَجیدٌ
لوح محفوظ ثبت گردیده است. 2 - لوح محو و اثبات بنا بر شرایط و سننی از سنتهاي الهی سرنوشت شخص یا جریانی به شکلی
خاص می شود، با از بین رفتن آن سنتها و یا مطرح شدن سنتهاي جدید سرنوشت آن شخص و یا آن جریان تحت الشعاع سنتهاي
جدید قرار می گیرد. به عنوان مثال بناست که شخص در سن 20 سالگی فوت کند اما به واسطه صله رحم یا صدقه اي که می دهد،
30 سال به عمرش اضافه می شود و تا 50 سالگی زنده می ماند و یا به عکس، آن شخص بناست 50 سال عمر کند به واسطه گناه
کبیره اي خاص 30 سال از عمرش کاسته می شود در همان 20 سالگی می میرد. که البته خداوند متعال از اول می دانست که
بناست اولی 50 سال و دومی 20 سال عمر کند ولی براي روشن شدن این سنتهاي الهی مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیاي
الهی(ع) بیان می شود. در قرآن کریم هم آمده است: یَمحفوااللَّهَ ما یَشاءف وَ یفثبفتف وَ عفندَهف افمّف الکفتابف 9 و یا این آیه:
ثفمَّ قَضی اَجلًا و اَجَلٌ مفسَمّی عفندَهف. 10 با توجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این سؤال به ذهن می
رسد که: آیا ظهور حضرت مهدي(ع) و نشانه هایی که براي آن بیان شده است، در لوح محفوظاند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر
آیا ممکن است اصلًا مسئله اي به نام ظهور ایشان تا آخر عمر بشریت و هستی اتفاق نیفتد و یا ظهور بدون تحقق نشانه ها رخ دهد
یا خیر همه نشانه ها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این سؤال باید نشانه هاي ظهور را به دو دسته تقسیم کنیم: 1. امور و علائم مشروط؛
2. امور و علایم حتمی. آنگونه که امام باقر(ع) 11 امور را به موقوفه و حتمیه و امام صادق(ع) به حتمی و غیر حتمی تقسیم کرده
اند. 12 مسئله بداء هم در چهار زمینه با موضوع ظهور حضرت مهدي(ع) ارتباط می یابد: نخست، نشانه هاي مشروط و غیر حتمی
ظهور جز نشانه هایی که صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیه نشانه هاي ظهور همگی از امور موقوفه به
شمار می روند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کرده اند. بدین معنا که به جز نشانه هاي
حتمی ظهور بقیه آنها بنا بر مشیت و اراده الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدم و یا تأخر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله
امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونه
دیگري پدید آیند و یا اصلًا رخ ندهند. البته بسیاري از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تا کنون اتفاق افتاده
اند و دچار بداء در اصل تحقق خویش نشده اند. مثلًا اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطه توسل و
استغفار مؤمنان و مسلمانان ممکن است در نزول آن تأخیر رخ دهد و یا اصلًا چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل
نشود و یا اینکه با برخی اعمال صالح و یا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تأخیر کنند. شاید بتوان علت بیان چنین اخباري
را این دانست که اگر مسأله به این شکل تبیین نمی شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمی شدند و بدان مبتلا می
گشتند اما پس از صدور حدیث از ناحیه معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن
چنان حادثه ناگواري ممانعت به عمل آورند و یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم
کاملًا صادق است به این معنا که شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علت آن حجت را بر مردم تمام می کنند که شما با وجود
آنکه می توانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید یا فلان خیر را به سوي خویش جلب ننمودید و از همین روست که روایت شده
است: خداوند متعال، به چیزي مثل بداء عبادت نشده است. 13 دوم، علائم ظهور و امور حتمی پنج مورد از نشانه هاي ظهور در
بسیاري از روایات که از حد تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه هاي علایم حتمی برشمرده شده اند: خروج سید خراسانی و یمانی،
نداي آسمانی (مبنی بر حقانیت حضرت مهدي(ع))، شهادت نفس زکیه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقه بیداء (بیابان بین مدینه
و مکه). 14 این نشانه هاي پنجگانه را احادیث از علایم حتمی شمرده اندو هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقق آنها نداده اند
وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد. این نشانه ها شدیداً با مسأله ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان
صفحه 27 از 61
شاءاللَّه. بزرگوارانی چون مرحوم آیت اللَّه خویی در پاسخ به نویسنده کتاب سفیانی 15 و علامه سید جعفر مرتضی عاملی، در کتاب
خویش 16 و شیخ طوسی، در غیبت خویش نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کرده اند که: هر چند بنابر تغییر مصلحتها با تغییر
شروط اخباري که به حوادث آینده می پردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند جز آن که روایت تصریح کرده باشد که
وقوع آن جریان حتمی است که (با توجه به اعتماد ما به معصومین(ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می کنیم و قاطعانه
می گوییم در آینده چنین خواهد شد. 17 اشکال اساسی که به این نظر گرفته می شود؛ متکی به حدیثی است که نعمانی در کتاب
خویش آورده است که: محمدبن همام از محمد بن احمد بن عبداللَّه خالنجی از ابوهاشم داوود بن قاسم جعفري نقل کرده اند که
گفته است: نزد امام جواد(ع) بودیم و صحبت از حتمی بودن آمدن سفیانی شد، از آن حضرت پرسیدم: آیا در مورد امور حتمی هم
بداء رخ می دهد؟ فرمودند: آري. گفتم: می ترسم در مورد خود حضرت مهدي(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند: [ظهور]
حضرت مهدي(ع) وعده الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند. 18 علامه مجلسی، هم در بحارالانوار پس از نقل این حدیث
این توضیح را اضافه کرده اند که: شاید محتوم معانی مختلفی داشته باشد که با توجه به اختلاف در تعاریف ممکن است در مورد
برخی از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اینکه شاید منظور از بداء در مورد خصوصیات آن حادثه محتوم و حتمی باشد و نه اصل
تحقق آن، که مثلًا پیش از زوال حکومت بنی عباس سفیانی جنبشهاي خویش را آغاز کند. 19 این فرضیه چندان قابل قبول نیست؛
چرا که در صورت پذیرفتن آن، چه فرقی بین حتمی و غیر حتمی خواهد بوده مضاف بر این که روایت از حیث سندي ضعیف
است. 20 در ضمن نمی توان از آن همه حدیث و روایتی که به شدت بر حتمی بودن این پنج نشانه امتناع احتمال رخ دادن بداء در
آنها تأکید می کنند، چشم پوشی کرد و به احادیث انگشت شماري از این دسته تمسک نمود؛ چرا که ممکن است در شرایط
خاصی (به فرض قوت و اعتبار سندي آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روي تقیه، چینی سخنی بگویند. به امام باقر(ع) در مورد
حضرت مهدي(ع) گفتم: می ترسم که زود بیایند و سفیانی نباشد. حضرت فرمودند: واللَّه نه. [سفیانی] از حتمیاتی است که حتماً
خواهد آمد. 21 امور یا موقوفه اند یا حتمیه که سفیانی از دسته حتمیاتی است که حتماً خواهد بود 22 . و یا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمیاتی که پیش از قیام حضرت مهدي(ع) خواهند بود [اینهاست]: شورش سفیانی، فرو رفتن در بیداء، شهادت نفس زکیه و
24 می » ثفمّ قَضی اَجلاً وَ اَجَلٌ مفسمّی عفندَه « : منادي که از آسمان ندا در دهد 23 . حمران بن اعین از امام باقر(ع) راجع به آیه
پرسد. حضرت می فرمایند: دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف. - محتوم چیست؟ - جز آن نخواهد شد - و موقوف؟ - مشیت
الهی در رابطه آن جاري می شود. - امیدوارم که سفیانی جزء موقوفها باشد. - واللَّه که نه از محتومات است. 25 سوم، بداء و قیام
حضرت مهدي(ع) ظهور حضرت حجت(ع) از اموري است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره اي
شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیه 55 سوره نور خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که
افنَّ « فرمانروایان زمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعه اي در تمام طول تاریخ تا کنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که
26 و خداوند در وعده خویش تخلف نمی کند، در آینده اي دور یا نزدیک حتماً چنین اتفاقی خواهد افتاد » اللَّهَ لایفخلففف المیعادَ
ان شاءاللَّه... علاوه بر اینکه در موارد بسیاري رسول مکرم اسلام(ص) و معصومین(ع) شدیداً تأکید نموده اند که: حتی اگر از عمر
هستی بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن قدر این روز را طولانی می کند که حضرت مهدي(ع) ظهور کرده و جهان را
مملو از قسط و عدالت گردانند. 27 چهارم، تعیین زمان ظهور حضرت مهدي(ع) بسیاري از روایات، ما را از توقیت (مشخص کردن
زمان ظهور) یا تعیین محدوده زمانی براي ظهور حضرت به شدت نهی کرده اند و شیعیان را امر کرده اند که هر که چنین کرد
تکذیب کنند و دروغگو بشمارند؛ چرا که این مطلب در زمره اسرار الهی است و کسی آن را نمی داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن
مسلم فرمودند: محمد! اگر کسی وقتی از جانب ما [براي ظهور حضرت مهدي(ع)] نقل کرد، از تکذیب کردن او نترس! چرا که ما
براي احدي تعیین وقت نمی کنیم. 28 وقتی فضیل از امام باقر(ع) می پرسد: آیا این مسئله وقت مشخص دارد حضرت سه مرتبه می
صفحه 28 از 61
فرمایند: [آنها که وقت تعیین می کنند دروغ می گویند.] 29 یکی از یاران امام ششم(ع) به ایشان عرضه می دارد: این مسئله اي که
چشم انتظارش هستیم کی خواهد آمد؟ حضرت می فرمایند: اي مهزم! آنها که وقت تعیین کنند دروغ می گویند، آنها که عجله
کنند هلاك می شوند و آنها که تسلیم [امر خداوند] باشند نجات می یابند و به سوي ما باز می گردند 30 . آنگونه که از احادیث
برمی آید ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموري است که خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان که خداوند
تبارك و تعالی اراده کنند و شرایط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمین را از برکات وجودي آن امام همام(ع) بهره مند خواهند
نمود. البته همان طور که طی مطالب این مجموعه نوشتار دیدیم؛ نهی از تعیین وقت شامل نشانه هاي حتمی ظهور نمی شود؛ چرا که
خود معصومین(ع) در این موارد به فاصله زمانی میان حدوث آن نشانه حتمی و ظهور حضرت اشاره کرده اند که مثلًا از ابتداي
شورشهاي سفیانی تا قیام حضرت بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید یا مثلًا 15 روز پس از شهادت نفس زکیه حضرت در مکه ظهور
می کنند. ولیکن دیگر نشانه ها حداکثر به این اشاره می کنند که ظهور آن وجود مقدس نزدیک شده است و نه بیش از این.
چنانکه دیدیم برخی از نشانه هاي ظهور قرنهاست که اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. که البته به جهت
ایجاد امید و در دل شیعیان مبنی بر نزدیک شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانه قیام حضرت صاحب(ع) یاد کرده اند. (در
بخشهاي پیشین مفصلًا به این موضوع پرداختیم). ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند که ایشان بناست چه
زمانی قیام جهانی خویش را آغاز کنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عفدّه و عفدّه خویش را براي آن روز مهیا و آماده می کردند - که
به خیال خام و واهی خود - آن نور الهی را خاموش کنندو نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفانی هم
که قرنها با حدوث این حادثه عظیم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به یأس و کسالت و خمودي می شدند حال آن که قرنهاست
بسیاري در انتظار آن یار غایب از نظر، دیده ها را خونبار کرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجیل در فرج ایشان برداشته اند و
امید دارند که در زمره یاران و یاوران ایشان باشد. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم هاي ستمگران ربوده و هر صبح و شام
از این هراسناکند که شاید آن عزیز مقتدر امروز ظهور کند و پایه هاي حکومت شیطانی شان را درهم شکند. به امید آن که آن
روز را ببینیم و از یاوران حضرتش باشیم. ان شاءاللَّه. أللّهم عجّل فرجه وَ سّفهفل مخرجه واجعلنا من انصاره واعوانه و مقویۀ سلطانه.
. 4 . 3 . سوره یوسف( 12 )، آیه 35 . 2 . سوره زمر( 39 )، آیه 48 . آمین موعود شماره 37 پی نوشت ها : 1 . سوره رعد( 13 )، آیه 39
،( 8 . سوره بروج( 85 . 7 . سوره رعد( 13 )، آیه 11 . 6 . سوره زمر( 39 )، آیه 47 . 5 . سوره آل عمران ( 3)، آیه 5 . سوره نساء ( 4)، آیه 35
. 11 . نعمانی، کتاب الغیبۀ، ص 204 ، بحارالانوار، ج 52 ، ص 249 . 10 . سوره انعام( 6)، آیه 2 . 21 . سوره رعد( 13 )، آیه 39 ù22. آیه 9
14 . شیخ صدوق، اکمال . 13 . کلینی، الکافی، ج 1، باب البدأ، ح 1 شیخ صدوق؛ التوحید باب 54 ، ح 2 . 12 . نعمانی، همان، ص 202
؛ الدین، ج 2، ص 650 ، شیخ طوسی، الغیبۀ ص 267 ، نعمانی، الغیبۀ، ص 169 و 172 ؛ بحارالانوار؛ ج 52 ، ص 204 ، اعلام الوري، ص 426
17 . شیخ طوسی، الغیبۀ، . 16 . دراسته فی علامات الظهور، ص 60 . 15 . محمد فقیه سفیانی، ص 102 . منتخب الاثر، ص 439 و 455
20 . رك: السفیانی و علامات . 19 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 251 . 18 . نعمانی الغیبۀ، ص 205 ، بحارالانوار، ج 52 ، ص 250 . ص 265
. 22 . نعمانی الغیبۀ، ص 204 ؛ بحارالانوار، ج 52 ، ص 249 . 21 . نعمانی الغیبۀ، ص 203 ؛ بحارالانوار، ج 52 ، ص 249 . الظهور، ص 102
. 26 . سوره آل عمران، ( 3) ص 9 . 25 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 249 24 . انعام، ص 2 . 23 . نعمانی الغیبۀ، ص 176 ، منتخب الاثر، ص 455
28 . نعمانی الغیبۀ، ص 195 ، شیخ . 27 . رك: شیخ مفیدالارشاد، ج 2، ص 340 ، اعلام الوري، ص 401 ، بحارالانوار، ج 51 ، ص 133
، 29 . شیخ طوسی الغیبۀ، ص 262 ؛ بحارالانوار، ج 52 . طوسی الغیبۀ، ص 262 ، بشارةالاسلام، ص 298 ، بحارالانوار، ج 52 ، ص 104
30 . نعمانی الغیبۀ، ص 198 ؛ شیخ طوسی الغیبۀ، ص 262 ؛ بحارالانوار، ج 52 ، ص 104 ؛ بشارةالاسلام، . ص 103 ؛ منتخب الاثر، ص 463
. ص 299 ؛ منتخب الاثر، ص 463
سیماي موعود در قرآن- 3
صفحه 29 از 61
سعید مقدس اشاره : سیماي درخشان ائمه هدي(ع) در قرآن کریم، همواره روشنگر راه شیعیان و پیروان ایشان بوده و هست و در
این میان آیات مربوط به موعود آخرالزمان(ع) دریاي نوري است که تلألؤ آن افقهاي آینده جامعه بشري را آشکار میکند و به
قلب مؤمنین اطمینان میبخشد. در این رهاورد قطرهاي از این دریا را هدیه به پیشگاهش میکنیم. از هرجزء قرآن کریم یک آیه که
و یقولون لولآ أنزل « ( براساس روایات درباره آن وجود مقدس است همراه با حدیثی از امامان معصوم(ع) استخراج کردهایم.( 11
1. و گویند چرا آیتی از پروردگارش بر او نازل نمیشود، پس » علیه آیۀ من ربّه فقل إنّما الغیب للَّه فانتظروا إنّی معکم من المنتظرین
بگو همانا غیب مخصوص خداوند است؛ پس منتظر باشید که من نیز از منتظران هستم. امام صادق(ع) فرمود: المتقون شیعۀ علی(ع)
و لئن أخّرنا عنهم العذاب إلی « ( آن حجت قائم(ع) است.( 12 » غیب « شیعیان علی(ع) هستند و » متقون « . والغیب فهوالحجۀ القائم(ع) 2
3. و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی به تأخیر اندازیم گویند چه چیز موجب تأخیر عذاب شده است؟ » أمّۀ معدودة لیقولنّ ما یحبسه
امۀ « خروج قائم(ع) است و » عذاب « . حضرت صادق(ع) فرمود: العذاب خروج القائم(ع) والامۀ المعدودة اهل بدر و اصحابه 4
5. و روزهاي خدا را به یاد آنها بیاور. حضرت امام باقر(ع) فرمود: أیام » و ذکّرهم بأیّام اللَّه « ( اهل بدر و اصحاب آنند.( 13 » معدوده
سه تاست: روزي که قائم(ع) قیام میکند و روز رجعت و » ایاماللَّه « . اللَّه عزّوجل ثلاثۀ: یوم یقوم القائم(ع) و یوم الکرّة و یومالقیامۀ 6
7. و ما هفت آیت مثانی (سبع مثانی) و قرآن عظیم را بر تو نازل » و لقد آتیناك سبعاً من المثانی والقرآن العظیم « ( روز قیامت.( 14
کردیم. حضرت امام صادق(ع) فرمود: إنّ ظاهرها الحمد و باطنها ولد الولد والسابع منها القائم(ع) 8. ظاهر آن سوره حمد است و
عسی ربّکم أن یرحمکم و إن عدتّم عدنا و جعلنا جهنّم للکافرین « ( باطن آن فرزند فرزند و هفتمین آنها حضرت قائم(ع) است.( 15
9. امید است پروردگارتان باز بر شما مهربانی کند و چنانچه باز به عصیان و گناه بازگردید ما هم به عقوبت شما بازگردیم و » حصیراً
أي ینصرکم علی عدوّکم (ثم خاطب بنیامیۀ) » عسی ربّکم أن یرحمکم « : جهنم را زندان کافرین قرار دهیم. امام صادق(ع) فرمودند
. اي حبساً یحضرون فیها 10 » و جعلنا جهنم للکافرین حصیراً « ( یعنی عدتّم بالسفیانی عدنا بالقائم من آل محمد(ع » و إن عدتّم عدنا «
چنانچه به « : یعنی شما را بر دشمنانتان پیروز کند سپس خطاب به بنیامیه فرمود ؛» امید است پروردگارتان بر شما مهربانی کند «
یعنی به وسیله سفیانی بازگردید و ما به وسیله قائم آل محمد(ع) بازگردیم ؛» عصیان و گناه برگردید ما هم به عقوبت شما برگردیم
یعلم مابین أیدیهم و ما خلفهم ولا یحیطون به « ( یعنی زندانی که در آن محصور بمانند.( 16 ؛» جهنم را زندان کافران قرار دهیم « و
11 . خداوند از آنچه بر خلایق گذشته و از آنچه در آینده میگذرد خبر دارد و هیچکس را به او احاطه و آگاهی نیست. امام » علماً
یعنی ؛» آنچه بر آنان گذشته « .12»( من أخبار القائم(ع » و ما خلفهم « ما مضی من أخبار الأنبیاء » ما بین أیدیهم « : صادق(ع) فرمودند
خواهد آمد »( یعنی آنچه از اخبار حضرت قائم(ع ؛» آنچه در آینده خواهد آمد « آنچه از اخبار و جریانات پیامبران گذشته است و
13 . و به راستی که ما پس از نوشتن در ذکر در زبور » و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذکر أنّ الأرض یرثها عبادي الصالحون « (17)
أنّ الأرض « ،( الکتب کلّها ذکر (اللَّه « : نیز نگاشتیم که البته بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد. امام صادق(ع) فرمودند
البته زمین را « [: خدایند (کتابهاي آسمانی)، [اما اینکه فرمود » ذکر « قال: القائم(ع) و أصحابه 14 . کتابها همه » یرثها عبادي الصالحون
و عد اللَّه الذین آمنوا منکم و عملوا « ( منظور حضرت قائم(ع) و اصحاب اویند.( 18 .» بندگان صالح من به ارث خواهند برد
الصالحات لیستخلفنّهم فیالأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکننّ لهم دینهم الذي ارتضی لهم و لیبدلنّهم من بعد خوفهم أمناً
15 . خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و عمل » یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون
صالح انجام میدهند وعده کرده است که آنها را در زمین جانشین قرار خواهد داد؛ همانطور که پیشینیان آنها را جانشین قرار داد و
دین و آئینی رإ؛آ؛؛ ك که براي آنان پسندیده پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترس آنها را به امنیت و آرامش تبدیل میکند،
(آنچنان) که تنها مرا عبادت میکنند و به من شرك نمیورزند و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند. امام صادق(ع)
صفحه 30 از 61
عنی به ...» ولیمکننّ... یشرکون بیشیئاً « ،( نزلت فی علی ابن ابیطالب(ع) و الائمۀ من ولده(ع ...» وعداللَّه... من قبلهم « : فرمودند
وعده میدهد خدا به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند که آنها را « [: ظهورالقائم(ع) 16 . [اینکه فرمود
درباره امیرالمؤمنین(ع) و ائمه فرزندان او(ع) نازل شده است، و [اینکه فرمود:] » جانشین کند همانطور که پیشینیان آنها را کرد
قدرت میدهد دینی را که براي آنها پسندیده شده و ترس آنها را تبدیل به امنیت میکند، مرا عبادت میکنند و به من شرك «
17 . فرمانرواي حق در آن » الملک یومئذ الحق للرحمن و کان یوماً علیالکافرین عسیراً « ( درباره ظهور قائم(ع) است.( 19 » نمیورزند
الیوم و قبل الیوم و بعد » الملک للرحمن « روز خداوند مهربان است و آن روز بر کافران سخت خواهد بود. معصوم(ع) فرماید: إنّ
18 . محققاً فرمانروایی آن روز و قبل از آن و بعد از آن براي خداست، اما وقتی » الیوم و لکن إذا قام القائم(ع) لم یعبد إّلا اللَّه عزوجل
أمّن یجیب المضطرّ إذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء « ( قائم ظهور نماید به جز خداي بزرگ عبادت نخواهد شد.( 20
19 . آن کیست که دعاي بیچاره مضطر را به اجابت میرساند و رنج را برطرف میکند و شما را » الأرض ءأله مع اللَّه قلیلًا ما تذکرون
جانشین قرار میدهد؟ آیا خدایی با خداوند یکتا هست؟ اندکی از شما متذکر شوند. حضرت صادق(ع) فرمودند: إنّ قائمنا إذا خرج
دخل المسجد الحرام و یستقبل القبلۀ و یجعل ظهره إلی المقام یصلّی رکعتین ثم یقوم فیقول: یا أیّهاالناس: أنا أولی الناس بآدم(ع)؛
أیّها الناس أنا أولی الناس بابراهیم(ع)؛ أیها الناس أنا أولی باسماعیل(ع)؛ أیّها الناس أنا أولی بمحمد(ص). ثم رفع یده إلی السماء و
20 . محققاً حضرت قائم(ع) وقتی خروج کند در » أمّن یجیب... تذکرون « یدعو و یتضرع حتی یقع علی وجهه و هو قولاللَّه عزوجل
مسجد الحرام داخل میشود و رو به کعبه و پشت به مقام دو رکعت نماز میگزارد سپس میایستد و میگوید: اي مردم! من
نزدیکترین مردم به آدم(ع) هستم. اي مردم! من نزدیکترین مردم به ابراهیم(ع) هستم. اي مردم! من نزدیکترین مردم به
اسماعیل(ع) هستم. اي مردم! من نزدیکترین مردم به محمد(ص) هستم. سپس دست را به آسمان بلند میکند و دعا میکند و
ماهنامه موعود شماره 37 .»... أمّن یجیب المضطرّ إذا دعاه « : تضرع مینماید تا اینکه به روي خود میافتد و این گفته خداست
شایان ذکر است که در شماره 35 موعود قسمت چهارم این سلسله مقالات به اشتباه به جاي قسمت سوم به چاپ × : پینوشتها
3 . جزء 12 ، سوره هود( 11 )، آیه . 2 . کمالالدین و تمام النعمه، ج 2، ص 340 . رسیده است. 1 . جزء 11 ، سوره یونس( 10 )، آیه 20
7 . جزء 14 ، سوره حجر( 15 )، آیه . 6 . معانی الاخبار، ص 365 . 5 . جزء 13 ، سوره ابراهیم( 14 ) آیه 5 . 4 . کتاب الغیبه، ص 127 .8
11 . جزء 16 ، سوره . 10 . تفسیر قمی، ج 2، ص 14 . 9 . جزء 15 ، سوره اسراء( 17 ) آیه 8 . 8 . تفسیر عیاشی، ج 2، ص 250 . 87
15 . جزء . 14 . تفسیر قمی، ج 2، ص 77 . 13 . جزء 17 ، سوره انبیاء( 21 )، آیه 105 . 12 . تفسیر قمی، ج 2، ص 62 . طه( 20 )، آیه 110
18 . تأویلالایات الظاهرة، . 17 . جزء 19 ، سوره فرقان( 25 )، آیه 26 . 16 . تأویل الایات الظاهرة، ص 368 . 18 ، سوره نور( 24 ) آیه 55
. 20 . تأویلالایات الظاهره، ص 402 . 19 . جزء 20 ، سوره نمل( 27 )، آیه 62 . ص 372
غیبتی در حضور
نیکو دیالمه حکمت و فلسفه خلقت از دیرباز فکر بشر را به خود مشغول کرده است. به گونه?اي که تفکر و اندیشه?اي متین و قانع
کننده در این امر می?تواند آرام?بخش وجود انسان در دریاي متلاطم این دنیاي مادي گردد. به همین دلیل پروردگار متعال در
کلامش با انسان از این هدف سخن گفته است، آنجا که می?فرماید: و ما خلقت الجنّ وإلانس إلاّ لیعبدون. 1 جن و انس را خلق
نکردم جز براي این?که مرا پرستش و اطاعت نمایند. بنابراین از نظر قرآن، هدف وغایت خلقت، بندگی پروردگار متعال است،
مرتبه?اي که در عالم هستی هیچ رتبه?اي بالاتر از آن نیست، ضرورت تحقق این هدف از دو جهت قابل تأمل است: اوّل آنکه: اگر
هدف خلقت انسان بندگی و طاعت مبدأ هستی ذکر شده، آن بندگی و اطاعتی مقصود است که به درجه کمال رسیده باشد و
اطاعت و عبادت انسان?هاي معمولی نمی?تواند آن هدف را تأمین کند. از آنجا که اطاعت کامل در گرو معرفت کامل است، لذا
صفحه 31 از 61
این هدف جز در وجود معصوم تحقق پیدا نمی?کند، پس بدون وجود آن حجت الهی هدف خلقت تأمین نشده و عالم بیهوده و
عبث خواهد بود. دوم، امر هدایت سایر انسانهاست، اگر قرار است که انسان معناي بندگی پروردگار را بفهمد و در آن مسیر گام
بردارد، چنین رشد و آگاهی?اي حاصل نمی?شود مگر با وجود نمونه کامل این بندگی خدا در عالم. نمونه?اي که آنطور که
سزاوار است خداوند عالم را اطاعت کند و بندگی او را در لحظه لحظه حیاتش نشان دهد. در حقیقت، راه رسیدن بشر به این مرتبه
عالی در نگاه و اقتدا به آن عبادت کامل است؛ به گونه?اي که اگر کتاب?هاي آسمانی به تنهایی متولی نشان دادن این راه
می?شدند، کافی نبود بلکه حقیقت آن مفاهیم باید در وجودي شکل می?گرفت، و معنا می?یافت؛ یعنی اگر نزدیکی به پروردگار
متعال و بندگی او در مفاهیمی مانند: ایمان، توکل، صبر، زهد و ایثار و... مطرح شده لازم است که این مفاهیم در وجود انسانی در
صحنه عمل نشان داده شود تا بشریت واقعیت آن را درك کرده و به او اقتدا کند. این بستر هیچ جایی جز وجود معصوم نبوده است.
بنابراین ضرورت وجود امام در عالم هستی براي هدایت انسانهاست و بدون وجود چنین تحقق عملی، بندگی خدا در عالم بی?معنا
خواهد بود. باید در هر عصري، غایت خلقت، آن مصطفی و مجتباي الهی حضور داشته باشد تا با حیاتش اطاعت خدا معنا یافته و
دیگران به واسطه او راه بندگی را بیاموزند، ضرورت معرفت امام نیز دقیقاً به همین مسأله باز می?گردد: من مات و لم یعرف إمام
زمانه مات میتۀ جاهلیّۀ. 2 هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد در جاهلیت مرده است. یعنی امام راه عملی پیموده شده بندگی
3، لذا شناخت او، شناخت راه است و نشناختن او مساوي با ماندن در جاهلیت؛ یعنی فضاي ره » أنتم الصراط الأقوم « ، خداست
گم?کردگان. از اینرو اگر آن حجت الهی روي زمین نباشد، وجود هیچ انسان دیگري معنا نخواهد داشت، در آن صورت، عالم به
کلاس بدون معلمی می?ماند که شاگردي در آن بی?مفهوم است: لوبقیت الأرض بغیر إمام لساخت. 4 اگر زمین بدون امام بماند،
فرو می?پاشد. بنابراین تنها در پرتو وجود امام و بندگی کامل او نسبت به پروردگار متعال است که لطف و فیض الهی بر عالم
هستی نازل می?شود. در واقع بالاترین و افضل فیوضات الهی، در هدایت است که به برکت وجود امام، آن تجسم اطاعت کامل
نمود می?یابد و انسانها به واسطه آن هدایت می?شوند و این مهم?ترین معنا براي واسطه فیض بودن امام است. بنابراین امام چه
ظاهر باشد، چه غایب، چه چشمها او را بشناسند و چه نشناسند، او معنابخش عالم هستی و بندگی خدا، بلکه قوام خانه دنیاست. اما
گاه از خود می?پرسیم که اگر حقیقت عالم وجود به او معنا می?یابد و اوست که وجودش نشان دهنده راه است، پس چرا اکنون
غائب است؟ به عبارت دیگر فلسفه غیبت چیست؟ و چه شده که بشریت به غیبت مبتلا گشته است؟ قطعاً غیبت به معناي عدم وجود
امام نیست، بلکه غیبت تنها عدم ظهور است و نه عدم حضور. چون حضور دارد پس همه وظایفی را که به حکم امامت می?بایست
نسبت به بشریت انجام دهد انجام خواهد داد؛ چون حضور دارد معنابخش عالم هستی است؛ چون حضور دارد نگران امت خویش
است؛ چون حضور دارد باب هدایت ره گم?کردگان است و در رفع مشکلات امت می?کوشد، هر چند آنها خود این مطلب را در
مجموعه رفتارهایی است که » امامت « نیابند و ولی?نعمت خود را نشناسند، اما نشناختن حقیقت مطلب را تغییر نمی?دهد. در واقع
یک اسم نیست، یک منصب نیست، » مادري « وقتی در وجودي شکل گرفته و تجلی یافته است او را امام می?نامیم. همانطور که
مجموعه رفتارهایی سرشار از لطف و عطوفت و تربیت است که در هر کس باشد او را مادر می?نامیم، لذا امام نمی?تواند امام
باشد و نگران بشریت نباشد، نمی?تواند امام باشد و هدایت نکند، نمی?تواند امام باشد و رفع مشکلات نکند و... به همین دلیل
است که در زیارات، امام را به عنوان چشم خدا در میان خلقش خطاب می?کنیم: السلام علیک یا عین اللَّه فی خلقه. 5 علی(ع) در
خطابش به یکی از یاران می?فرماید: اي رمیله! هیچ مؤمنی در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست. 6 خورشید چون حقیقتش
نورافشانی است، حتی اگر در پس ابرها هم باشد، عالم را از نورش و گرمایش بهره?مند می?کند به طوري که روز ابري هرگز
مانند شب تاریک نیست. گر چه با روز آفتابی نیز متفاوت است. درست به همین دلیل است که وقتی راوي از امام صادق(ع) سؤال
می?کند که: کیف ینتفع الناس بالحجۀ الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس إذا سترها السحاب. 7 چگونه مردم از حجت
صفحه 32 از 61
غائب پنهان بهره می?برند؟ فرمود: همانگونه که از خورشید چون در پس ابرها قرار می?گیرد بهره?مند می?شوند. همانطور که اثر
وجودي خورشید در پس ابر براي هیچ?کس قابل انکار نیست، اثر وجودي امام در عالم آفرینش و براي تک?تک انسانها قابل
انکار نیست، هرچند که شاید صاحبان معرفت این اثر را بیشتر درك کنند. بنابراین، وقتی از فلسفه غیبت سؤال می?کنیم، منظورمان
این نیست که چرا آن غایت هستی نیست؟ بلکه می?خواهیم بدانیم که این حضور بی?ظهور چرا اتفاق افتاد؟ غیبت امري است که
ریشه?ها و زمینه?هاي آن را قبل از وقوعش باید در رفتار انسان?ها جست?وجو کرد، جست?وجویی که اگر با تدبر و تعمّق انجام
پذیرد، ما را به حقیقت غیبت رهنمون خواهد ساخت. واقعیت این است که غیبت یک امر دفعی و ناگهانی نبوده است، بلکه
مفهومی از غیبت به طور تدریجی در طول تاریخ جریان داشته و سرانجام در یک نقطه از تاریخ نمود فیزیکی و عملی یافته است.
مسئله نشناختن و اطاعت نکردن از وجود معصوم می?تواند مفهوم دیگري از غیبت باشد، آن میزانی که پیامبر(ص) و ائمه(ع) در
طول تاریخ شناخته نشدند. می?توانیم بگوییم که در واقع از دید مردم غایب بودند. این مفهوم از غیبت بر تمام تاریخ امامت سایه
افکنده، بلکه نشانه?هاي آن را در زمان خود پیامبر(ص) می?توانیم جست?وجو کنیم... آنجا که پیامبر مصلحت اسلام را در صلح
حدیبیه دید و عزم را بر صلح با مشرکین محکم کرد، آنان که جنگ خوي همیشگی?شان بود و تفاخر عرب سراسر وجودشان را پر
کرده بود به مخالفت برخاستند که: ما طالب جنگیم و خواري صلح را نمی?پذیریم. همان صلحی که قرآن از آن به فتح آشکار
تعبیر کرده است: إنّا فتحنالک فتحاً مبیناً. آنجا که پیامبر در آخرین روزهاي حیاتش دستور حضور در لشکر اسامه را به مسلمانان داد
و بارها و بارها فرمود: لعن?اللَّه من تخلّف عن جیش أسامۀ. آنان که فرمان پیامبر را فرمان خدا نمی?دانستند و دل?هاشان به مسئله
خلافت بعد از رسول خدا(ص) می?اندیشید، بهانه آوردند که: چگونه یک جوان را به فرماندهی خویش بپذیریم؟ و آن زمان که
حسبنا « پیامبر(ص) در بستر بیماري فرمود: قلم و دواتی بیاورید تا برایتان چیزي بنویسم که گمراه نشوید، ندا در دادند که
در این رفتارها که می?اندیشیم، در می?یابیم که گویا پیامبر(ص) در جامعه آن روز غایب بوده است؛ غیبتی که !!» کتاب?اللَّه
آخرین نمود واقعی آن در ماجراي سقیفه تجلی کرده، آنجایی که از همه چیز سخن می?رود جز آنچه پیامبر(ص) گفته و وصیت
کرده بود! رسول خدا(ص) که مسئولیت حفظ و بقاي دین بعد از خود را نیز برعهده داشت، در آخرین سال حیات خود، در
در میان جمع کثیري از مسلمانان این امر عظیم را به انجام رسانده »... من کنت مولاه فهذا علّی مولاه « : حجۀالوداع، بار دیگر با نداي
و با ایشان اتمام حجت نموده بود. اما عملکرد آنان در فاصله کمی بعد از وفات پیامبر(ص) نشان داد که گویی اصلًا غدیر نبوده،
پیامبر را در آن صحنه ندیده و کلامش را نشنیده?اند! آري، پیامبر متصل به وحی و تعیین شده از جانب خدا غایب است و آنچه
براي بسیاري، ظهور دارد، حاکمی است که از پیش خود رأي و نظري دارد و دیگران نیز در کنار او رأي و نظري. به گزاف
نگفته?ایم، اگر بگوییم که جامعه آن روز پیامبر(ص) را آنگونه که باید نشناخت، و چون نشناخت، اطاعت نکرد و چون اطاعت
نکرد، سودي نبرد. بعد از وفات پیامبر(ص)، آن روز که علی(ع)به همراه زهرا(ع) به در خانه مهاجران و انصار رفت و از آنان براي
یاري خود و دفاع از حق امامت دعوت نمود، کسی نداي او را اجابت نکرد... تا آنجایی که، امامی که براي ساختن جامعه بشري
آمده بود، 25 سال در اطراف مدینه نخل کاشت و قنات حفر کرد! گویا جامعه آن روز انسانی براي ساخته شدن ندارد و با امام خود
معامله غایب را می?کند! اما آنگاه که مردم خود از ظلم و تبعیض خلفا به ستوه آمدند، به در خانه امام ریختند و با او بیعت کردند،
همانها چون امام، حکومت و ولایتی را که ایشان انتظار داشتند به صاحبان امتیازات اعطا نکرد، بر وي شمشیر کشیده و جنگ جمل
را به راه انداختند! و چون در جنگ با معاویه قرآنها بر سر نیزه شد، نصیحتهاي آن قرآن مجسم در گوشهاي سنگینشان اثر نکرد و
گفتند: اي علی! یا بگو مالک?اشتر باز گردد و یا با تو خواهیم جنگید. آري امام(ع) در صفین از جمعی از لشکریان خود شکست
خورد که اساساً تفاوتی با لشکریان معاویه نداشتند، همانها که بعد از نتیجه حکمیت، اهداف شیطانی خود را با زمزمه?هاي قرآنی
آمیختند و در برابر امام خویش نهروان را به راه انداختند. و چون امام بعد از پیروزي بر نهروانیان، آنها را به جنگ با معاویه طلبید،
صفحه 33 از 61
بهانه آورده و تخلف کردند تا آنجا که امام(ع) فرمود: لوددت أنیّ لم أرکم و لم أعرفکم. 8 اي کاش شما را ندیده بودم و
نمی?شناختم، و در جایی دیگر فرمود: بارالها مرا از اینان بگیر و بدان را بر ایشان بگمار و آنان را از من بگیر و بهتر از آنان را به
من عنایت کن. 9 در عصر امام مجتبی(ع) نیز همین سپاهیان لشکر امام بودند که به راحتی با پول معاویه تطمیع می?شدند و امام را
تنها می?گذاشتند... آنچنان که امام تنها راه افشاي چهره دروغین معاویه را در صلح با او دید، گرچه حتی بسیاري از نزدیکان امام
چون زمان به عصر امام .» السلام علیک یا مذلّ المؤمنین « : این پیروزي بزرگ را درك نکرده و با ایشان به این تعبیر سخن گفتند که
حسین(ع) رسید، در حالی که پاي حتی یک نفر از لشکریان شام به کربلا نرسیده بود، امام در مقابل همانانی قرار گرفت که برایش
نامه فرستاده و از او دعوت کرده بودند... امام سجاد(ع) نیز بالاترین معارف و مفاهیم دین را در قالب دعا بیان می?کرد؛ چرا که
جامعه بستري براي شنیدن این معارف نبود. در زمان امام باقر و امام صادق(ع) گرچه زمینه را براي بهره?گیري علمی از این دو
بزرگوار بسیار مساعد می?بینیم اما بسیاري از انبوه حاضران در مسجد امام کسانی هستند که هم به جلسات مالک بن انس
می?روند و هم نزد امام صادق(ع) می?آیند و تفاوتی هم بین این دو حس نمی?کنند. همانها که خود قطره?اي از دریاي علم امام
را برگرفتند و در مقابل او مکتب ساختند. امام رضا(ع) در شهر نیشابور، همه حقیقت دین را در یک جمله بیان فرمودند که: کلمۀ لا
إله إلاّ اللَّه حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی بشرطها و شروطها و أنا من شروطها. و در این مقارنه زیبا و پر معناي توحید و
ولایت، غربت و غیبت امامت در جامعه آن روز را متذکر شدند، به طوري که اگر مردم عالم همین یک کلام را می?فهمیدند و
عمل می?کردند، هدایت می?شدند از زمان امام جواد(ع) تا زمان امام حسن عسکري(ع) این نشناختن و عدم توجه و بهره?گیري
بیش از هر زمان دیگري مشهود است. همین که تاریخ خالی از بسیاري از رفتارها و عملکردهاي این بزرگواران است، خود شاهد
این مدعا است که جامعه?اي که می?بایست به رفتار و حرکات امام و هادي خود توجه می?کرد، الگو می?گرفت و نقل
می?نمود، نگاهش به سمت امام نبوده و با او معامله یک غائب را کرده است. با کمی تدبر در این نمونه?ها درمی?یابیم که مردم
تا در کنار ائمه(ع) بودند معناي نیاز به امام را درك نمی?کردند گرچه هرگاه به مشکلی جدي برمی?خوردند از خلفا گرفته، تا
مردم عادي به ائمه(ع) رجوع می?کردند، اما این رجوع همیشگی و داراي پشتوانه معرفتی نبود؛ چرا که هیچ وقت به امام به عنوان
تنها راه هدایت و نجات نمی?نگریستند. (همچون بسیاري از انسانهاي امروز). و این همان است که حضرت امیر(ع) در روایتی
می?فرماید: أللّهم... إنّک لاتخلی أرضک من حجۀ لک علی خلقک ظاهر لیس بالمطاع او خائف مغمور... 10 . بار الها، تو زمینت را
از حجت بر خلقت خالی نمی?گذاري، که او یا ظاهر و آشکار است امام مطاع مردم نیست و یا خائف و ناشناخته. بنابراین، غیبت
در مفهوم نشناختن امام، صبغه روشن تاریخ امامت است. به همین دلیل آنگاه که جوامع بشري از امام روي گرداندند و نخواستند
اطاعت کنند تا بهره ببرند؛ اراده الهی به این تعلق گرفت که این بار روي امام از جامعه پنهان داشته شود، تا بشریت محتاج و نیازمند
به امام، این نیاز را درك کند. إذا غضب اللَّه تبارك و تعالی علی خلقه نّحانا عن جوارهم. 11 وقتی خداوند متعال بر خلقش غضب
نماید ما (اهل بیت) را از جوار آنها دور می?کند. پس غیبت حاصل رفتارها و عملکرد بشریت بوده است و تغییر و اصلاح این
رفتارها می?تواند خود مهمترین عامل ظهور باشد. به عبارت دیگر ظهور با تغییر و دگرگونی فکري و عملی ما صورت می?گیرد
چرا که: إن اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم. 12 خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی?دهد مگر اینکه خود، آن را
تغییر دهند. اما نکته?اي که نباید فراموش کنیم: گرچه غیبت سلب نعمت ظهور و دیدار امام است و در واقع اثر بی?توجهی?ها و
غفلتهاي بشریت بوده است، اما از بعد دیگر، مقدمه یک کمال است؛ چرا که: غیبت می?تواند مقدمه یک احساس نیاز در مردم
باشد. بهتر است براي روشن شدن مطلب مثالی بزنیم: انسانی را در نظر بگیرید که در خانه خود آب روانی را در اختیار دارد به
طوري که هر زمانی که بخواهد می?تواند از آن آب بهره?مند گردد. اما او مادامی که در کنار آب بوده است قدر آن را ندانسته و
استفاده لازم را از آن نکرده است، اما همین انسان اگر آب قطع گردد و در سرچشمه خود باقی بماند، احساسی در او زنده
صفحه 34 از 61
می?گردد و آن احساس نیاز به آب است، احساسی که به صورت یک امر جدي و واقعی در درونش ظهور می?یابد. به طوري که
اگر محرومیت ادامه یابد، فشار تشنگی از یک طرف و نیاز به تطهیر از طرف دیگر او را وامی?دارد که به حرکتی بیندیشد، تلاشی
براي دستیابی به آب، همان آبی که چون به راحتی آن را در اختیار داشت ارزش و قدر آن را درك نمی?کرد و از آن بهره
نمی?گرفت. دست به کار حفر قنات می?شود، از همه ابزارهاي ممکن براي این امر کمک می?گیرد، دیگران را به یاري
می?طلبد، حتی جان خویش را به خطر می?افکند تا شاید جرعه آبی براي رفع تشنگی بیابد. در تحمل این رنجها و سختیها به باور
دیگري درباره آب دست می?یابد در اثناي کار که با مشکلات دست و پنجه نرم می?کند و نمناکی زمین به واسطه نزدیکی به
آب را حس می?کند تشنگی?اش بیشتر شده و شوق رسیدن به آب همه وجودش را دربر می?گیرد، شوقی که هرگز در زمان
بودنش در کنار آب آن را درك نکرده بود. حال انسان عصر غیبت نیز چنین است، وجود امام، آب حیاتی بود که تاریخ گذشته
آنطور که شایسته بود نسبت به آن احساس عطش نکرد و از آن بهره نبرد. جامعه بشري باید می?فهمید که قرآن باید در کنار ولی
خدا باشد و آنچه می?توانست به بشریت در درك این معنا کمک کند، نفس مسئله غیبت بود. غیبت عامل یک تلاش ویژه در فهم
دین می?گردد، نه اینکه حاصل این تلاش می?تواند جایگزین ظهور امام باشد، اما می?تواند باعث گردد که در یک محدوده?اي
مردم به طور جدي به دین بیندیشند، براي دستیابی به آن تلاش کنند و با واقعیتها روبرو شوند تا در نهایت به نقطه?اي نزدیک
شویم که عده?اي امام را درك کنند و بخواهند که از او اطاعت نمایند. لذا شک نداریم که اگر امروز ظهور امام تحقق یابد،
سؤالات بسیاري از مردم دیگر از سنخ سؤالاتی که در آن عصر از حضرت امیر(ع) پرسیدند، نخواهد بود. 13 بنابراین، غیبت
می?تواند احساس نیازي را در بشر زنده کند، که اگر واقعی باشد همان مفهوم انتظار است. انتظار هیچ چیزي جز احساس یک
عطش و حرکت براي رفع آن نیست، هر چقدر که جوامع بشري پیچیده?تر می?شوند این نیاز و عطش خود را بیشتر نشان
می?دهند. در واقع انتظار مرحله?اي از کمال بشر است که مقدمه?اش نیاز و واقعیتش تلاش و حرکت براي دستیابی به راه هدایت
14 نامیده?اند. امام صادق(ع) می?فرماید: من مات منکم و هو » افضل العبادة « و اطاعت آن است. به همین دلیل است که انتظار را
منتظر لهذا الأمر کمن هو مع?القائم فی فسطاطه، لابل کمن قارع معه بسیفه، لا واللَّه إلاّ کمن استشهد مع رسول?اللَّه(ص). 15 هر
کس از شما بمیرد در حالی که منتظر ظهور او باشد مانند کسی است که با حضرت قائم در خیمه ایشان بوده است، نه، بلکه مانند
کسی است که همراه با حضرت شمشیر بزند، به خدا قسم نیست مگر مانند کسی که همراه رسول خدا(ص) شهید شده است. در
همین راستا می?توانیم بگوییم که منتظر واقعی و مشتاق ظهور کسی است که از یک طرف بیشتر به دنبال فهم دین و شناخت آن
است و از طرف دیگر پیوندي گسست?ناپذیر با اهداف و آرمانهاي امام موعود خود دارد. به طوري که در راه آن اهداف گام
برداشته، جهت?گیریها و گرایشهایش در چهارچوب آن اهداف شکل می?گیرد. جامعه منتظر اگر انتظاري راستین و صادقانه داشته
باشد دستکم در حوزه خود سعی در رفع مشکلات و نابسامانیهاي مردم می?کند و خواسته?ها و آرمانهاي امام موعود را در محیط
خود تحقق می?بخشد. بنابراین انتظار راستین فرج، خود فرج و گشایشی است در فهم دین از یک طرف و در اصلاح کار جامعه و
مردم از طرف دیگر و این است معناي حدیث: إنتظار الفرج من الفرج. 16 انتظار، خود فرج و گشایش نیست. امام اگر حقیقی باشد
بخشی از فرج خواهد بود؛ چرا که معنایش این است که کسانی در جهت فهم دین گام بردارند و به آن عمل کنند و جامعه را به آن
سمت سوق دهند، و در نهایت به آن درجه?اي برسند که بخواهند امام را اطاعت کنند، همان چیزي که در زمان ظهور ائمه در
گذشته بسیار کم بود. امري که در کنار همه این تلاشها و حرکتها نقش اساسی دارد، مسأله دعا در حق ظهور است، روشن است که
17 سودي نخواهد » الداعی بلا عمل کالرامی بلاوتر « دعا نباید لقلقه زبان باشد، چرا که دعاي فرج بدون حرکت و تلاش به مصداق
داشت. همانند کسی که در راه طلب روزي در خانه بنشیند و تنها به دعا کردن بسنده کند، اما از آنجایی که انتظار، هیچ چیزي جز
نشان دادن احساس نیاز نیست و این نشان دادن راههاي متفاوتی دارد که حرکت و کوشش براي شناخت دین و عمل به آن، یکی
صفحه 35 از 61
از نمودهاي آن است و دعا و تضرع نیز نمود دیگري از این طلب و درخواست است. همچنان که فرمودند: وأکثروا الدعاء بتعجیل
الفرج فإنّ ذلک فرجکم. 18 براي تعجیل فرج زیاد دعا کنید زیرا که همین فرج شماست. بنابراین، هرگاه مردم احساس نیاز کنند و
این نیاز را در عمل نشان دهند و دردشان درد ظهور باشد آنگاه وعده الهی تحقق خواهد یافت. در آن زمان بزرگترین بهره?اي که
مردم منتظر از امام غائب می?برند آن است که ذکرش و یادش آنها را رشد می?دهد و تفکر و آگاهی آنان را ارتقاء می?بخشد.
در واقع ما در انتظار بذري که در آینده کاشته شود و درختی پدید آید و میوه?اي به بار دهد نیستیم بلکه ما انتظار میوه رسیده?اي
را می?کشیم که هر لحظه می?تواند در دستان ما باشد. بنابراین، انتظار ظهور، دور از دسترس نیست، یک انتظار در تمامی
لحظه?هاست، لحظاتی که در آن امیدي نهفته است که می?تواند مانع از گناه و عامل شوق به طاعت و بندگی خدا و مقاومت و
پایداري در مقابل ناملایمات باشد. انتظاري امیدبخش و جان?افزا که بدون آن نمی?توان زیست. پی?نوشتها : 1 . سوره
3 . زیارت جامعه کبیره. 4 . الکافی، ج 1، کتاب الحجۀ، باب أنّ الارض لوتخلو من . 2 . بحارالانوار، ج 23 ، ص 89 .56 ،( ذاریات( 51
8 . نهج?البلاغه، . 7 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 92 . 6 . بصائرالدرجات، باب 16 ، ح 1 . 5 . بحارالانوار، ج 102 ، ص 215 . حجۀ، ص 179
11 . همان، باب فی?الغیبۀ، . 10 . الکافی، ج 1، کتاب?الحجۀ، باب نادر فی?حال الغیبۀ، ص 335 ، ح 3 . 9 . همان، خطبه 25 . خطبه 27
» سلونی قبل ان تفقدونی « : 13 . زمانی که حضرت امیر(ع) بر منبر فرمود . ص 343 ، ح 31 ، (امام باقر(ع)). 12 . سوره رعد( 13 ) آیه 11
، 15 . بحارالانوار، ج 52 . شخصی برخاست و پرسید در سر و روي من چند مو وجود دارد. 14 . منتخب?الاثر، فصل 10 ، باب 2، ح 16
، 17 . دعا کننده بدون حرکت و عمل مانند کمان بدون زه است. بحارالانوار، ج 93 . 16 . همان، ج 52 ، ص 130 . ص 126 ، ح 18
. 18 . کمال?الدین، باب 45 ، ص 485 ، ح 4 . ص 312
آخرالزمان شناسی در آثار اسلامی
ابراهیم شفیعی سروستانی پیشگویی در مورد آینده همواره یکی از دغدغه ها و دل مشغولیهاي بشر بوده و در طول تاریخ انگیزه
هاي مختلفی باعث شده است که انسانها به پیشگویی درباره رویدادهایی بپردازند که در آینده دور یا نزدیک واقع می شوند. در
این میان پیشگویی در مورد حوادث آخرالزمان از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار بوده و اقوام و ملل گوناگون با همه اختلافی
که در باورها و اعتقادات خود داشته اند موضوع آخرالزمان و رویدادهاي این عصر را مورد توجه جدي قرار داده اند. اما این دغدغه
و دل مشغولی همیشگی بشر آنگاه که با علوم غیبی و دانشهاي خداداد پیامبران و اولیاي الهی پیوند خورده رنگ دیگري یافته است
و از حالت گمانه زنیهاي بی پایه و پیشگوییهاي دروغین در مورد وقایعی که بشر راهی براي پی بردن به آنها ندارد خارج و به اخبار
صادق مبتنی بر آموزه هاي وحیانی تبدیل شده است. با نگاهی اجمالی به کتابهاي مقدس ادیان الهی به موارد فراوانی برخورد می
کنیم که از سوي انبیاي الهی و یا جانشینان آنها نسبت به رویدادهاي آینده پیشگویی و به ویژه از حوادث مختلف سیاسی، اجتماعی،
زیست محیطی و... به عنوان نشانه هاي آخرالزمان یاد شده است. اما اگر بخواهیم مجموعه معارفی را که در ادیان مختلف الهی در
زمینه آخرالزمان وجود دارد با یکدیگر مقایسه کنیم به جرأت می توان گفت که در هیچ دین و آئینی به اندازه اسلام در مورد
رویدادهاي آخرالزمان پیشگویی نشده است. پیامبر گرامی اسلام (ص) از همان سالهاي آغازین بعثت خود براساس دانش ماورایی
خود به پیشگویی رویدادهاي مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که در آینده هاي دور و نزدیک در جامعه اسلامی روي خواهد
داد می پرداختند و به تعبیر برخی از روایات، مسلمانان را از کلیه حوادثی که تا آستانه قیامت رخ خواهد داد خبر می دادند. 1 آن
حضرت گاه مسلمانان را نسبت به رخدادهاي مبارکی که در آینده رخ خواهد نمود، مژده و بشارت می دادند و گاه آنان را نسبت
به وقایع شومی که در پیش روي آنهاست برحذر می داشتند. این رویه مستمر پیامبر اکرم(ص) در مورد پیشگویی رویدادهاي
مختلف، به ویژه رویدادهایی که در آخرالزمان رخ خواهد داد موجب شد که مسلمانان در طول سالهاي پر برکت حیات رسول
صفحه 36 از 61
گرامی اسلام(ص) از گنجینه ارزشمندي از روایات مربوط به حوادث آینده برخوردار شوند؛ گنجینه اي که از همان سده هاي
آغازین گسترش اسلام به دست مؤلفان، مورخان و محدثان جمع آوري و در اختیار نسلهاي آینده گذاشته شد. مؤلفان اسلامی
مجموعه روایتهایی را که به ویژه از پیامبر اسلام(ص) در زمینه حوادث مختلف اجتماعی، سیاسی وارد شده بود در کتابهایی که
معمولًا با عناوینی همچون علامات المهدي، علامات مهدي آخرالزمان، علائم الظهور، أشراط الساعۀ، علامات الساعۀ، علامات یوم
القیامه، الفتن 2، الملاحم 3، الفتن و المحن، الفتن والملاحم و...نامیده می شده است جمع آوري کرده اند. 4 پس از این مقدمه به
بررسی کتابهایی می پردازیم که با عناوین یاد شده در مجموعه آثار دانشمندان اسلامی به چشم می خورد. شایان ذکر است که در
. این بررسی عمدتاً از کتابنامه امام مهدي(ع) اثر فاضل ارجمند حجۀالاسلام جناب آقاي علی اکبر مهدي پور 5 استفاده شده است: 1
برزنجی حسینی، سید شریف محمد بن رسول (م. 1103 ق.) الإشاعۀ لأشراط الساعۀ، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتاب العلمیۀ، بی تا،
200 ص، عربی، رقعی. 2 . مقدسی جماعیلی حنفی، ابو محمد عبدالفتی بن عبدالواحد (م. 600 ق.) أشراط الساعۀ، عربی. 3 . احمد
4 . یوسف بن عبداللَّه بن یوسف وابل أشراط الساعۀ، .( بن فقیه شافعی أشراط الساعۀ، عربی (به نقل از: ایضاح المکنون، ج 1، ص 86
چاپ سوم، دمام (عربستان)، ابن جوزي، 1414 ق، 484 ص، عربی، وزیري. 5 . امین حاج محمد احمد (معاصر) اشراط الساعۀ،
الصغري والکبري، چاپ اول، جدّه (عربستان)، دارالمطبوعات، 1412 ق، 148 ص، عربی، وزیري. 6 . محمد سلامۀ جبر (معاصر)
اشراط الساعۀ و اسرارها، چاپ اول، بیروت، دارالسلام، 1413 ق، 1403 ص، عربی، وزیري. 7 . علی بن محمد میلی جمالی مغربی
8 . سیوطی، جلال الدین .( مالکی (م 1248 ق.) أشراط الساعۀ و خروج المهدي، عربی، خطی (به نقل از: اعلام زرکلی، ج 5، ص 17
( م. 911 ق.) البرهان فی علامات مهدي آخرالزمان. 9 . متقی هندي، علاءالدین علی بن حسام الدین (م. 975 ق.) البرهان فی
علامات مهدي آخرالزمان، تحقیق علی اکبر غفاري، تهران، رضوان، 1399 ق، 210 ص، عربی، وزیري. چاپ دیگر کتاب: 2ج،
تحقیق جاسم بن مهلهل یاسین، کویت، ذات السلاسل، 1408 ق. 10 . صدر، سید محمد تاریخ مابعدالظهور، بیروت، دارالتعارف
للمطبوعات، 1412 ق، 680 ص، عربی، وزیري. 11 . سیدبن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م. 664 ق.) التشریف بالمنن فی
التعریف بالفتن، تحقیق: مؤسسۀ صاحب الأمر(عج)، چاپ اول، اصفهان، گلبهار، 1416 ق، 541 ص، عربی، وزیري. 12 . موسوي
کاشانی، سید محمد حسن جهان در آینده یا علائم ظهور حضرت مهدي(ع)، چاپ دوم، بی جا، مؤلف، 1372 ش، 302 ص، وزیري،
فارسی. 13 . عاملی، سیدجعفر مرتضی دارسۀ فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء، چاپ اول، قم، منتدي جبل عامل، 1412 ق،
312 ص، عربی، وزیري. 14 . کورانی، علی عصر ظهور، مترجم: عباس جلالی، چاپ پنجم، تهران، چاپ و نشر سازمان تبلیغات
اسلامی، 1375 ش، 412 ص، فارسی، وزیري. 15 . جواد خراسانی، محمد جواد (م. 1397 ق.) علائم دوره آخرالزمان، قم، شهید،
1360 ش، 45 ص، رقعی. 16 . مولوي، شریف امیر علائم الظهور، فارسی، خطی. 17 . متقی هندي، علی بن حسام الدین (م. 975 ق.)
. علائم ظهور، فارسی (ترجمه)، خطی. 18 . شیرازي، احمد علائم الظهور. 19 . اهري، محمد جواد (م. 1393 ق.) علائم الظهور. 20
نجفی، محمد جواد علائم ظهور، تهران، مؤسسه ادبیّه، 1345 ش، 260 ص، فارسی، رقعی. 21 . زنجانی، یعقوب علی (م. 1365 ق.)
علائم الظهور. 22 . قمی، شیخ عباس (م. 1359 ق.) علائم الظهور، تهران، انتشارات علمی، 136 ص، فارسی، رقعی. 23 . ناظم الاسلام
کرمانی، میرزا محمد (م. 1337 ق.) علائم الظهور، تهران، شیخ احمد کتابفروش، 1329 ق، 198 ص، رقعی، چاپ سنگی. چاپ دیگر
کتاب: تاجر اصفهانی، 1330 ق. 210 ص، رقعی. 24 . موجودي، علی علائم الظهور حضرت امام زمان (ع) ، تهران، کتابفروشی
موجودي، بی تا، 144 ص، فارسی، رقعی. 25 . جورتانی اصفهانی، عباسعلی (م. 1358 ق.) علائم الظهور، چاپ اول، تهران، کانون
کتاب، بی تا، 144 ص، فارسی، رقعی. 26 . بهاري همدانی، محمدباقر بن محمد جعفر (م. 1333 ق.) العلائم لاهتداء الهوائم، عربی،
خطی. 27 . نجفی، حسن علائم الظهور فی المستقبل المنظور، چاپ اول، بیروت، مؤسسۀ البلاغ، 1422 ق، 240 ص، عربی، وزیري.
28 . همتی، محسن علائم ظهور، مروري بر وقایع آخرالزمان، چاپ اول، تهران، نذیر، 1379 ش، 71 ص، فارسی، رقعی. 29 . اللحام،
صفحه 37 از 61
سعید (معاصر) علامات السّاعۀ، بیروت، دارالفکر، 1414 ق. 140 ص، وزیري، عربی. 30 . مبروك، لیلی علامات السّاعۀ، ال ّ ص غري و
الکبري، قاهره، دارالمختار اسلامی، 1406 ق. 204 ص، عربی، وزیري. 31 . شمري، جزاع علامات السّاعۀ فی القرآن و السّنّۀ، چاپ
اول، کویت، دارالبحوث العلمیّۀ، 1403 ق، عربی. 32 . نجفی یزدي، سید محمد باقر علامات ظهور حضرت صاحب الزمان، تهران، بی
نا، 1392 ق، 64 ص، فارسی، جیبی. 33 . شبّر، سیّد عبداللَّه (م. 1242 ق.) علامات الظهور و أحوال الإمام المستور، عربی، 24 ورق،
خطی. 34 . نبهانی، یوسف بن اسماعیل (م. 1350 ق.) علامات قیام السّاعۀ ال ّ ص غري و الکبري، قبرس، مؤسسۀ الجفان والجابی،
1410 ق، 152 ص، عربی، جیبی. 35 . حجّاج، عبداللَّه (معاصر) علامات القیامۀ الکبري من بعثۀ النّبی حتّی نزول عیسی، چاپ دوم،
قاهره، مکتبۀ التّراث الاسلامی، 1406 ق، 200 ص، عربی، وزیري. 36 . صدرالدین قونوي، محمد بن اسحاق رومی (م 672 ق.)
علامات المهدي (ع)، 16 ص، فارسی، رقعی، خطی. 37 . مودودي، ابوالأعلی (م. 1400 ق.) علامات المهدي (مقاله)، لاهور، مجله
. 39 ، عربی. 38 . ابن حجر هیثمی مکی (م 974 ق.) علامات المهدي المنتظر، قاهره، مکتبۀ القرآن، عربی. 39 - المنصور، ش 19 ، ص 48
الفتلاوي، مصري علامات المهدي المنتظر فی خطب الإمام علی و رسائله و أحادیثه، چاپ اول، بیروت، دارالهادي، 1421 ق،
543 ص، عربی، وزیري. 40 . ابن کثیر، حافظ عمادالدین ابوالفداء، اسماعیل بن عمر (م. 774 ق.) علامات یوم القیامۀ، چاپ اول،
قاهره، مکتبۀ القرآن، 1408 ق، 142 ص، رقعی، عربی. 41 . قرطبی انصاري، حافظ ابو عبداللَّه محمد بن احمد (م. 671 ق.) علامات
یوم القیامۀ، قاهره، توفیقیّه، بی تا، 112 ص ، عربی، وزیري. 42 . شیخ صدوق (م. 381 ق) علامات آخرالزمان، عربی (به نقل از:
43 . ابن حماد مروزي، حافظ ابو عبداللَّه نعیم (م. 288 ق.) الفتن، 2ج، چاپ اول، قاهره، توحید، 1412 ق، .( رجال النجاشی، ص 390
426 ص، عربی، وزیري. چاپ دیگر کتاب: تحقیق مجدي بن منصور بن سیدالشوري، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا، عربی،
552 ص، وزیري. 44 . سلیلی، ابوصالح بن احمد بن عیسی (قرن چهارم) الفتن، عربی، گزیده اي از این کتاب در کتاب الملاحم
والفتن سیدبن طاووس آمده است. 45 . بزّاز، ابو یحیی زکریا بن یحیی (م. 1298 ق.) الفتن، عربی، گزیده اي از این کتاب در کتاب
الملاحم والفتن سید بن طاووس آمده است. 46 . ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللَّه (م. 430 ق.) الفتن، عربی، (به نقل از: الذریعۀ
47 . ابوعمرو عثمان بن سعید دانی (م. 444 ق.) الفتن، عربی. 48 . غزّي، .( إلی تصانیف الشیعۀ، آقا بزرگ تهرانی، ج 16 ، ص 112
عبدالحلیم (معاصر) فتن فی عصرالظهور الشریف، قم، مؤلف، 1415 ق، 512 ص، عربی، وزیري. 49 . عسکري، میرزا نجم الدین
50 . ابو عبداللَّه جعفربن محمد .( (م. 1395 ق.) الفتن و أخبار آخرالزمان من کتب الجمهور، عربی (به نقل از: الذریعۀ، ج 16 ، ص 112
51 . حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی (قرن دوم)، .( بن مالک کوفی الفتن و الملاحم، عربی (به نقل : رجال النجاشی، ص 112
الفتن و الملاحم، عربی. 52 . ابن کثیر، حافظ عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن عمر (م. 774 ق.) الفتن والملاحم الواقعۀ فی
آخرالزمان، چاپ اول، انتشارات ابن کثیر، دمشق، 336 ص، عربی، وزیري. چاپ دیگر کتاب: تحقیق یوسف علی بدیوي، چاپ
اول، دمشق و بیروت، دارابن کثیر، 1414 ق، 335 ص، عربی، وزیري. 53 . السادة، مجتبی الفجر المقدس، المهدي(ع)، ارهاصات
الیوم الموعود و أحداث سنۀ الظهور، چاپ اول، بیروت، دارالخلیج العربی، للطباعۀ والنشر، 1422 ق، 196 ص، عربی، وزیري. 54 . ده
سرخی اصفهانی، سید محمود بن سید مهدي موسوي معجم الملاحم والفتن، 4ج، چاپ اول، قم، مؤلف، 1420 ق. 55 . محمد بن
56 . ابوحیّون الملاحم، عربی (به نقل از: .( حسن بن جمهور عمی بصري الملاحم، عربی (به نقل از: الفهرست، شیخ طوسی، ص 176
.( 57 . ابراهیم بن حکیم بن ظهیر فزاري الملاحم، عربی (به نقل از: معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص 5 .( رجال النجاشی، ص 458
59 . اسماعیل بن مهران الملاحم، عربی .( 58 . احمد بن میثم بن ابی نعیم. الملاحم، عربی (به نقل از : الفهرست، شیخ طوسی، ص 53
60 . حسن بن علی بن ابی حمزه الملاحم، عربی. 61 . حسن بن علی بن فضال (م. 224 ق) .( (به نقل از: رجال النجاشی، ص 26
62 . حسین بن سعید بن حمّاد بن مهران اهوازي الملاحم، عربی (به نقل از: .( الملاحم، عربی (به نقل از: رجال النجاشی، ص 36
64 . ابوالحسن علی بن ابی صالح کوفی .( 63 . دانیال الملاحم، عربی (به نقل از: الذریعۀ، ج 22 ، ص 188 .( رجال النجاشی، ص 58
صفحه 38 از 61
65 . ابوالحسن علی بن حسن بن علی بن فضّال الملاحم، عربی (به .( الملاحم، عربی (به نقل از: ایضاح المکنون، چلبی، ج 2، ص 336
66 . ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازي الملاحم، عربی. 67 . فضل بن شاذان نیشابوري (م. 260 ق) .( نقل از: رجال النجاشی، ص 258
69 . ابن طبّال، ابوالقاسم علی بن حسن .( الملاحم، عربی. 68 . محمد بن اوفرَمَه الملاحم، عربی (به نقل از: رجال النجاشی، ص 329
.71 .( بن قاسم یشکري الملاحم، عربی. 70 . بوفکی، ابو محمد عمرّکی بن علی الملاحم، عربی (به نقل از: رجال النجاشی، ص 303
اشعري قمی، ابو جعفر محمد بن احمد بن یحیی الملاحم، عربی. 72 . کرخی، ابو جعفر محمد بن عبداللَّه بن مهران الملاحم، عربی
73 . صفّار قمّی، ابو جعفر محمد بن حسن (م. 290 ق.) الملاحم، عربی. 74 . غاضري، ابوعبداللَّه .( (به نقل از : الذریعۀ، ج 22 ، ص 190
محمد بن عباس بن عیسی الملاحم، عربی. 75 . عیّاشی، محمد بن مسعود الملاحم، عربی. 76 . محمدابن ابی عمیر (م. 217 ق.)
77 . ابن المنادي، ابوالحسن، احمد بن جعفر بن محمد (م. 336 ق.) الملاحم، .( الملاحم، عربی (به نقل از: رجال النجاشی، ص 326
151 ص، عربی (خطی). 78 . مولانا، سید علی (م. 1392 ق.) الملاحم، چاپ چهارم، تبریز، آسیا، 1399 ق، 115 ص، فارسی، جیبی.
79 . انصاري زنجانی، ابراهیم (معاصر) ملاحم القرآن، چاپ اول، قم، بی نا، 1400 ق، 135 ص، عربی، وزیري. 80 . موسوي زنجانی،
میرزا ابوالقاسم بن میرزا کاظم (م. 1292 ق) ملاحم القرآن، عربی، خطی. 81 . سید ابن طاووس، رضی الدین ابوالقاسم علی بن
موسی، (م. 664 ق.) الملاحم والفتن فی ظهور الغائب المنتظر، چاپ پنجم، منشورات رضی، قم، 1398 ق، 224 ص، رقعی. شایان ذکر
است که این کتاب با نام التشریف بالمنن نیز به چاپ رسیده است. 82 . چاپ دیگر کتاب: چاپ اول، 1408 ق، بیروت، مؤسسه
اعلمی، 204 ص، وزیري. 83 . سید ابن طاووس، ابوالقاسم علی بن موسی (م. 664 ق.) الملاحم والفتن، یا فتنه ها و آشوبهاي آخر
الزمان ترجمه محمد جواد نجفی، چاپ اول، تهران، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 230 ص، فارسی، رقعی. 84 . طوسی، محمد بن قاسم
.85 .( الملاحم والفتن و ما اصاب السلف و یصیب الخلف من المحن، عربی (به نقل از: معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص 117
. همدانی طاوه اي، شیخ محمد حسین الملاحم، یا علائم آخرالزمان، قم، کتابفروشی صحفی، 1383 ق، 111 ص، فارسی، جیبی. 86
خادمی شیرازي، محمد (معاصر) نشانه هاي ظهور او، چاپ اول، قم، مؤلف، 1371 ش، 220 ص، فارسی، وزیري. 87 . علیزاده، مهدي
(معاصر) نشانه هاي یار و چکامه انتظار، چاپ اول، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 153 ص، 1379 ش، فارسی، رقعی. 88 . ابن
کثیر دمشقی، حافظ ابوالفداء (م. 774 ق.) نهایۀ البدایۀ والنهایۀ، 2ج، تحقیق شیخ محمد فهیم ابوعبیّه، چاپ اول، عربستان، مکتبۀ
391 ص، عربی، وزیري. 89 . ابن کثیر دمشقی، حافظ ابوالفداء اسماعیل (م. 774 ق.) النهایۀ، + النصر الجدیدة، ریاض، 1968 م، 400
فتن و أهوال آخرالزمان، چاپ اول 1410 ق، قاهره، التراث الاسلامی، 372 ص، عربی، وزیري. 90 . ابن کثیر دمشقی، حافظ ابوالفداء
. 440 ص، عربی، وزیري. 91 + اسماعیل النهایۀ فی الفتن والملاحم، تحقیق: محمد احمد عبدالعزیز، 2ج، بیروت، دارالجیل، بی تا. 439
میرجهانی، سید حسن (م. 1413 ق.) نوائب الدهور فی علائم الظهور، 4ج، چاپ دوم، تهران، کتابخانه صدر، 1369 ش، تهران،
319 ص، فارسی، وزیري. 92 . سادات مدنی، سیدعلی اصغر (معاصر) نشانه هاي ظهور، چاپ سوم، تهران، منیر، + 460+456
1373 ش، 160 ص، فارسی، رقعی. ماهنامه موعود شماره 37 پی نوشتها : 1 . ر.ك: نعیم بن حماد بن معاویه، الفتن، تحقیق مجدي بن
است و این لغت به معناي آزمایش، » فتنه « جمع » ففتَن « 2 . کلمه . منصور بن سیّدالشوري، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418 ق. ص 11
امتحان، شورش، اختلاف آراء، رنج و محنت و... آمده است و در اصل به عملی که براي پاك کردن طلا و نقره از ناخالصی
به » مَلحَمه « جمع » مَلاحفم « 3 . کلمه .» فتن « صورت می گیرد اطلاق می شود. ر.ك: ابن منظور، لسان العرب، ج 10 ، ص 178 ، ماده
به معناي تار پارچه » لفحمَه « معناي جنگ و خونریزي بزرگ و رزمگاه است. در مورد ریشه این کلمه نیز گفته اند که: ملحمه از
می گویند. برخی نیز گفته » ملحمه « گرفته شده و چون معمولًا در رزمگاه طرفین نبرد چون تار و پود پارچه در هم می پیچند به آن
می گویند که در آن گوشتهاي کشته شدگان به » ملحمه « به معناي گوشت گرفته شده و از این رو به رزمگاه » لَحم « اند این کلمه از
4 . کتاب شناس بزرگ شیعی مرحوم آقا بزرگ تهرانی از .» لحم « فراوانی به چشم می خورد. ر.ك: همان، ج 12 ، ص 254 ، ماده
صفحه 39 از 61
بیش از سی مورد کتاب که با عناوینی نظیر الفتن والملاحم نوشته شده اند یاد کرده است. ر.ك. آقا بزرگ الطهرانی، الذریعه الی
- 5 . ر.ك: مهدي پور، علی اکبر، کتابنامه امام مهدي، ج 1، ص 163 .187- 112 و ج 22 ، ص 190 - تصانیف الشیعه، ج 16 ، ص 114
. 764 ، ص 749 - 761 و 763 - 760 ،678 - 671 ،550 - 546 ،529 - 520 ، 85 ؛ ج 2، ص 440 - 154 ، ص 86
غرب، سینما و آخرالزمان
گفتوگو با دکتر مجید شاهحسینی اشاره : مجید شاه حسینی، 36 سال سن دارد و رشته تحصیلیاش پزشکی است. تقریباً بیست سال
است که او به حوزه هنر و سینما رو آورده و در همین زمینه در دانشکدههاي مختلف به تدریس پرداخته است. وي در حال حاضر
مدیر گروه معارف اسلامی شبکه اول سیماي جمهوري اسلامی است. در این سالها او در زمینه فیلمنامهنویسی، تحلیل محتواي فیلم،
تاریخ سینما و نگاه معنایی به حوزه فیلم و سینما تلاشهاي ارزشمندي انجام داده است. از او مقالات مختلفی در نشریههاي سوره،
نیستان، نگارستان و ... به چاپ رسیده و کتابهایی نیز در زمینههاي یاد شده از او منتشر شده است. آنچه در پی خواهد آمد حاصل
گفتوگوي مفصل ما با مجید شاه حسینی در زمینه سینما و آخرالزمان است که امید است مورد توجه شما خوانندگان عزیز واقع
شود. لطفاً قبل از هر چیز تصویري از سینماي غرب (بویژه هالیوود) و جهتگیري عمده آن بفرمایید. هالیوود 1 در واقع یک نام
استعاري و نمادین است که براي مدیریت امپراتوري تصویري غرب انتخاب شده، والاّ در زمانی که من و شما هستیم بیشتر یک
شهرك توریستی است در حومه شهر لوسآنجلس آمریکا و طبیعتاً نمیخواهیم در مورد هالیوود فیزیکی صحبت کنیم؛ چون الآن
یکی دو دههاي است که اصلًا عمر کمپانیهاي عظیم به یک معنا به سر آمده است؛ اگر چه کمپانیها وجود دارند، ولی در واقع نظام
تصویري آمریکا دیگر کمپانی محور نیست و کمپانیهاي کوچکتر و فرعیتري سر برداشتهاند که به مراتب مؤثرتر و موذیانهتر از
کمپانیهاي بزرگ عمل میکنند و کمپانیهاي اقماري، خرده تراستها، و شرکتهاي کوچکی در گوشه و کنار کار خودشان را پیش
میبرند و اتفاقاً در حوزه بحث ما - یعنی آخرالزمان و آنچه که با بضاعت من تقدیمتان میشود - خیلیهایش به حوزه کار همین
خرده تراستها و کمپانیهاي کوچک برمیگردد و فقط یک دفتر جمع و جور فنی، تکنولوژي، تصویري، با امکانات البته فوقالعاده
بالا که الان دارند در سطح جهانی موجسازي میکنند. مثلًا امروز نقش دریم ورکس 2 و کارهایی که آقاي اسپیلبرگ 3 در آن
انجام میدهد یا شرکت معروف جرج لوکاس 4 و کاري که او دارد انجام میدهد شاید به مراتب تأثیر گذارتر از کارهایی است که
پارامونت 5 یا متروگولدن مایر 6 و دیگران تولید میکنند. البته سخنان من به این معنی نیست که کمپانیهاي بزرگ امروز نابود
شدهاند یا نیستند یا مثلًا از قبل بهتر شدهاند یا از خباثت آنها کاسته شده؛ بلکه به این معناست که سیستم تصویري آمریکا دیگر به
آن صورت کمپانی محور نیست که همه چیز زیر سقف چند کمپانی اتفاق بیفتد و این پدیده، تحلیل ما را آسان کند. یعنی اگر ما
این کمپانیها و محصولاتشان را بشناسیم و در واقع به ماهیت هالیوود پی برده باشیم؛ آن نگاه کلاسیک را به هالیوود فیزیکی
نخواهیم داشت. منظور ما از هالیوود نظام مدیریتی حاکم بر پروژههاي تصویري آمریکا به نحو اخص و مغرب زمین به نحو اعمّ و
آن اتاق فکري است که تعیین میکند کدام سوژهها و کدام مفاهیم دستمایه کار تصویري قرار بگیرد. هالیوود فیزیکی تاریخچه
خودش را دارد که خیلی به بحث ما مربوط نمیشود؛ چه شد که ایجاد شد؟ رقیبان اروپاییاش، چه کمپانیهایی و چه مراکز و
شهركهاي سینمایی بودند؟ چه شد که هالیوود آنها را تقریباً از دور رقابت خارج کرد و تمام نیروهاي کیفی و فنی و هنري سایر
شهركهاي سینمایی کشورهاي اروپایی را جذب خود نموده و چگونه هالیوود از آغاز در ترویج سیاستهاي دولت ظاهري آمریکا و
همچنین دولت پنهان آمریکا (سیاستمداران صهیونیست) این همه سال عمل کرده است؟ اینها قابل بحث است ولی مشخصاً به
موضوع بحث ما مربوط نمیشود. در همین حد میخواهیم هالیوود مورد بحث خودمان را تعریف کنیم. رویکرد سینماي غرب به
را چگونه ارزیابی میکنید؟ رویکرد هالیوود به بحث » آخرالزمان، دجال، ظهور مسیح، جنگ نهایی و امثالهم « مضامینی چون
صفحه 40 از 61
آخرالزمان 7 مثل دیگر رویکردهایش ناظر به فکر، برنامهریزي و اندیشه قبلی است. هالیوود صرفاً از این جهت که آخرالزمان سوژه
ناب، بدیع، جذاب و تماشاگرپسندي است سراغ آخرالزمان نرفته است گیریم که جذابیت در همه مؤلفههاي تصویري هالیوود به
عنوان یک اصل رعایت میشود ولی اقبال هالیوود به آخرالزمان صرف جذاب بودن این سوژه نبوده و مقاصد کاملًا جدي و
نهفتهاي در این رویکرد وجود داشته است. اصولاً آخرالزمان و پایان دنیا و باور این پدیده، مبنی بر یک کهنالگوي 8 مشترك
بشري است که در ضمیر ناخودآگاه ابناي بشر نهادینه شده است. چگونه میتوانیم بپذیریم که این دنیا همینطور پیش برود و به
پایان نرسد و اصولًا ضمیر ناخودگاه ما و منطق میتولوژیک 9 ما این را نمیپذیرد که دنیا بدون پایان باشد. به همین دلیل براي این
پایان دوست داریم که تصویر ارائه کنیم. قرائتهاي مختلفی را در حوزه هنر، ادبیات و کتب دینی نسبت به آخرالزمان براي ما ترسیم
کردهاند و در اساطیر ملل متعدد هم نقاط مشترکی که میتوانیم بیابیم چند تا بیشتر نیست. یکی از آن چند تا، آغاز آفرینش و پایان
عمر دنیاست. قصهاي که تقریباً در اکثر قریب به اتفاق اساطیر ملل یافت میشود و همین نشان میدهد که ما ناگزیریم به آخرالزمان
به عنوان یک سوژه مستتر در ضمیر ناخودآگاه، جمعی بشر بپردازیم. خصوصاً که اگر براي مخاطب بار محتوایی و معنایی و سیاسی
هم داشته باشد و هالیوود در واقع با این رویکرد به سراغ آخرالزمان رفته است. چون اولًا پدیدهاي جذاب است. آنچه که نیامده و
پیشگویی میشود همیشه براي انسان جذاب است. دیگر اینکه روایتهاي متعدد و متفاوتی نسبت به این پدیده میتوانست اتخاذ کند
و این تعدد روایتها باعث میشد آن افکاري که اتاق فکر هالیوود تولید کرده بود خیلی راحت و از طرق متفاوت به مخاطب منتقل
شود. به نوعی موضوع آخرالزمان این پتانسیل را داشت که دستمایه اتاق فکر هالیوود قرار بگیرد و در جهت ترویج غیر مستقیم
مفاهیمی که به گونهاي صهیونیزم بینالملل پیجوي آن بود به کار رود. از همان آغاز، یهودیان به دلیل نفوذي که در هالیوود
داشتند توانستند بسیاري از آموزههاي توراتی را به فیلمهاي هالیوودي تسرّي دهند. اصولًا نگاه آخرالزمانی در هالیوود انواعی دارد
10» آخرالزمان دینی « که در نگره دینی عمدتاً توراتی است؛ بنابراین ما انواع آخرالزمان را در محصولات تصویري هالیوود داریم. در
ما در واقع نگره توراتی را میبینیم و کاملًا نشان میدهد که لااقل در آنجایی که شیوه روایت نگاه مستقیم به گونه دینی باشد ما
آخرالزمان را با قرائت تورات خواهیم داشت. این رویکرد متأثر از چه آموزههایی است، یهودي، مسیحی، صهیونیستی الحادي و
یا...؟ در کتاب مقدس مسیحیان هم پیشگوییهاي آخرالزمانی دیده میشوند. آنها هم پیشگوییهاي مفصلی دارند؛ مثلًا در فراز آخر
کتاب مقدس انجیل، (فصل مکاشفات یوحنّا) پیشگوییهاي آخرالزّمانی را میبینیم که به زبان نماد و استعاره بیان شدهاند ولی در
آثار هالیوود عامدانه رویکرد توراتینسبت به آخرالزمان بهکار میرود. اگر چه شباهتهایی هم بین آخرالزمان تورات و انجیل هست
ولی به هر حال انگار قرار بوده است قرائت یهودي در نگره دینی هالیوود رعایت شود. همچنین نگاه به شیطان، نگاه به فرشتهها،
نگاه به بهشت و دوزخ در سینماي هالیوود باز به گونهاي توراتی است. حاصل آن که اصولًا وقتی هالیوود به سمت قرائت و روایت
دینی میرود عمدتاً از تورات تأثیر میپذیرد. غرب با طرح این مباحث چه اهدافی را دنبال میکند؟ قطعاً این کار بیهدف انجام
نمیشود و این خامطبعی و خاماندیشی است که تصور کنیم هالیوود صرفاً به دلیل جذابیت این سوژه به موضوع آخرالزمان پرداخته
است. ببینید من این را در فضاهاي دانشگاهی و خدمت دوستان دانشجو به کرّات گفتهام، نسبتی که بشر با سینما برقرار میکند (در
حین تماشاي یک فیلم) نسبت بسیار پیچیدهاي است. انسان عاقلف بالغف اندیشهورز، دقایقی از عمرش را تصمیم میگیرد که فکر
نکند و به خود دروغ بگوید و زمانی در حدود دو ساعت را در مقابل یک پرده عریض بنشیند و فکر خود را از هر آنچه در دنیاي
بیرون است جدا کند و به پرده روبرو چشم بدوزد و به خود بباوراند که این ترکیب نور و سایه و رنگ که در مقابل چشمهاي
اوست عین واقعیت است و به خود بباوراند انسانها و بازیگرانی که در فیلم ایفاي نقش میکنند، اگر چه آنها را میشناسد و اسم
حقیقی و حتی زندگینامه و شجرهنامهشان را میداند، همان اشخاص اعتباري هستند که در فیلم ادعا میشود و همین نسبتهایی را
که فیلم ادعا میکند بین آنها برقرار است و تا پایان فیلم به ضمیر خودآگاه خودش بگوید تو خاموش باش، حرفی نزن، دخالتی نکن
صفحه 41 از 61
و همینطور بر مبناي منطق ضمیر ناخودآگاه بنشیند و فیلمی را ببیند و در عالم مجازي آن غوطهور شود و گاهی اوقات براساس
جنس و حس و حالت، مخاطب موردنظر به چنان حالتی از همزاد پنداري برسد که پاي فیلم گریه کند یا به شدت متأثر شود و از
فیلم تأثیر بپذیرد. این نسبت ویژه میان فیلم و مخاطب بسیار عجیب است. شما وقتی کتاب میخوانید اینگونه ارتباط برقرار نمیکنید؛
یعنی در هر سطر کتاب میتوانید از خود بپرسید که من با عقاید نویسنده موافق یا مخالفم. اما نسبتی که سینما با بیننده برقرار
میکند، نسبتی یک سویه و دیکتاتوروار است. سینما مخاطب خود را هیپنوتیزم میکند و ما خود خواسته هیپنوتیزم میشویم. وقتی
که چنین نسبت ویژهاي بین فیلم و بیننده برقرار میشود آیا خلاف عقل نیست که سیاستمداران مغرب زمینی از چنین پتانسیل
» سینما و دموکراسی « عظیمی استفاده نکنند. اگر نکنند در عقل آنها باید شک کرد! زمانی ما بحثی با دوستان دانشجو داشتیم به نام
و پیشدرآمد آن اینکه نسبت سینما با مخاطب اصلًا دموکراتیک نیست. کاملًا یک جهته، یک سویه و غیر دموکراتیک است.
سینما آنچه اراده کند القا میکند و بیننده هم این تأثیر را میپذیرد و قبول میکند، مگر بینندگان خیلی خاص که موضوع بحث ما
نیستند. بنابراین ما باید بدانیم که این پتانسیل را نمیتوان نادیده گرفت. خیلی طبیعی است هر فیلمسازي که فکري، اندیشهاي،
قصدي، غرضی یا حتی توطئهاي در ذهن دارد منطقاً باید از این پتانسیل استفاده کند و اگر نکند باید در فهم او شک کرد. بدیهی
است که از این ظرفیت استفاده میکند خصوصاً در شرایطی که تمام لوازم این صنعت را در اختیار داشته باشد. پس طبیعی است که
آنها از این ظرفیت استفاده میکنند و این اصلًا چیز غریبی نیست. اهداف هالیوود از توجه ویژه به بحث آخرالزمان چیست؟ عرض
شود که مقدمه را گفتیم که کاملًا سینما از آن روزي که ایجاد شد سیاسی بود و باید میبود و این پتانسیل چیزي نبود که بتوان آن
را نگویند! و » یا « را ندیده گرفت. این را اگر بپذیریم چون بعضیها اصلًا اصل این قضیه را نمیپذیرند، الف را نمیگویند که تا
اینکه سینما صرفاً هنر است و حدیث نفس شخص هنرمند است. اصلًا این حرفها نیست. اصلًا سینما را اینجور نباید دید و کلًا این
نوع نگاه را تکفیر میکنند. من این مقدمه را گفتم که این نگاه را به رسمیت بشناسیم و اینکه سیاسی ندیدن سینما خلاف عقل
است. حالا چه اهدافی را دنبال میکنند؟ طبیعتاً اهدافی که نظام استکباري غرب دنبال میکند در سینماي او نیز منعکس میشود؛
یعنی در آن نظام دیوان سالاري که ما میشناسیم و نظامی که همه چیز حتی دین را در خدمت مطامع و منافع کلی آن نظام تعریف
و تفسیر میکند، طبیعتاً سینما هم خالی از این معنی و خارج از این قاعده نخواهد بود. لذا موظف است همان اهداف را دنبال کند.
فرهنگ غرب در ذات خود کاملًا مهاجم و سلطهگر است و سینما هم در همین راستا تعریف میشود. فرهنگ غرب در عین اینکه
بیش از همه بر طینت لیبرال - دموکراسی میتند و به آن میبالد، به شدت در ذات خود مهاجم است. فرهنگ غرب رقیب را
برنمیتابد و اصولًا فلسفهاي که بعد از رنسانس در مغرب زمین شکل گرفت و (به زعم خودشان) به عصر روشنگري معروف شد و
فلاسفه آن یکی در پی دیگري آمدند و اصولی را عرضه داشتند؛ در واقع حاصل یک جهانبینی و فرهنگ یکسویه و ذاتاً
مهاجمی بود که رقیب را تحمل نمیکرد. هیچ از خود پرسیدهایم: چرا اصول و قواعد متعارف مغرب زمین این همه تمامیت
گراست؟ نظام جهانی حقوق بشر، اعلامیههاي جهانی...؟ قواعد جهانی، قوانین جهانی، جامعه جهانی، دهکده جهانی، چون این نظام
نمیتواند رقیب یا تالیتلو دیگري را تحمل کند. طبیعتاً در همه امور نگاهی یکسویه و تمامیت خواهانه دارد و سینما نیز باید مطابق
این قواعد و داخل این ارکستر بنوازد. پس طبیعتاً همان اهداف را دنبال میکند و در ذات خود مهاجم است، ذاتاً تمامیت گراست، و
تمامی ارزشها و ضد ارزشهاي اعتباري و جعلی خود را در خدمت مطامع و منافع غرب سالاران تعریف میکند. سینما تمام مقولات:
فکري، حسی، عاطفی و تاریخی و... را در این راستا مینگرد. از نگاهی دیگر، سینما ضمن اینکه تجارت بسیار سودمندي است هر
زمانی ممکن است فیلمهایی ساخته شوند که تجاري نیستند و فروش اندکی دارند ولی اندیشه و هدفمندي مستتر در آن باعث شده
آن فیلم تولید بشود. بنابراین به نظر میرسد که اهداف هالیوود چندان از غایات نظام غرب دور نیستند، هدف همان است: کندن
بشر از آسمان و وابسته کردن او به زمین، زمینی کردن بشر به نوعی، تصویري کردن بشر و او را از باطن امور به ظاهر امور
صفحه 42 از 61
درآوردن، انسان درونگرا را به برونگرا تبدیل کردن، انسان معطوف به فطرت را به عقل جزوي و جزئی مشغول داشتن، انسان
ارزشگرا را به انسان مادیگرا تبدیل کردن، انسان معنوي را به موجودي مادي تبدیل کردن، تفسیر مادي ارائه دادن از حوزههاي
را به نوعی مدیریت کردن. اگر، همه آنچه گفتیم در فرهنگ و فلسفه مغرب زمین » زمینی شدن انسان « ارزشی و همه این پروسه
ریشه دارد، طبیعتاً در سینماي آن سامان هم لحاظ شده است؛ یعنی مشغول کردن انسان به اصول بسیار ساده و پیش پا افتاده اصالت
منفعت و اصالت لذت و تربیت آوردن مخاطب بر این اساس و اینکه این لذت گاهی از طریق خشم، زمانی از طریق شهوت، وقتی از
طریق وهم و گاهی هم از طریق ترس قابل تأمین است. پس فرهنگ اصالت لذت اقتضا میکند که سینما به همه این حوزهها بپردازد
و سینما هم در همان راستا طبیعتاً اهداف فرهنگ مهاجم سکولار زمینی انسان غربی را دنبال میکند. موضوع پیشگوییها درباره
حوادث آینده، جایگاه ویژهاي در این سینما و فیلمسازي دارد آیا تعریف، حد و مرز، هدف ویژه و یا استراتژي معینی را از این امر
میتوان سراغ گرفت؟ براي انسان امروز پردیکشن 11 یا پیشگویی از حوزههاي بسیار جذاب و جالب توجه است. انسان امروز
آنچنان مادي، فلکزده و زمینی است که بهگونهاي براي موضوعات فرازمینی دلش تنگ شده است و بیش از همیشه میخواهد بداند
فرجام این دنیا چیست. مثلاً انسانی که از فرط بیهویتی به نهیلیسم روي آورده و یک جور پوچگرایی پیشه کرده کاملًا در مورد
آغاز و فرجام امور میتواند دچار شک و تردید شود. چنین انسانی طبعاً باید نوعی قرائت فلسفی ویژه خود را ارائه کند و طبیعتاً
آخرالزمان از آن حوزههایی است که قویاً میتواند قرائت هدفمندي از زندگی عرضه دارد و اینکه دنیا فرجامی دارد و آن فرجام
قواعد و اصول خاص خود را میطلبد و این یعنی یکجور معنی بخشیدن به زندگی بیهویت انسان امروز. این نشان میدهد که
توجه به مقوله آخرالزمان (غیر از کهن الگو بودن آن در ضمیر ناخودآگاه انسان) دلایل دیگري هم میتواند داشته باشد و اینکه
اصولاً جذابیت مستتر در این سوژه هم مؤید این مطلب است که راویان هالیوود در کنار مجموعهاي از مباحث به بحث آخرالزمان
نیز بپردازند و طبعاً انسان دوست دارد بداند این دنیا نهایتاً به کجا میرسد و نقطه پایان این دنیا کجاست. البته از این حسّ
کنجکاوي میتوان سوء استفاده نیز کرد و انواع قرائتهاي عجیب و غریب را در خصوص آخرالزمان به خورد انسان امروز داد.
سینماي مورد بحث چه تصویر و تصوري از جهان و آینده بهطور کلی ارائه میدهد؟ اصولاً انواع آخرالزمان را ما در فیلمهاي
هالیوودي شاهد هستیم. فرض بفرمائید: آخرالزمان تکنولوژیک، 12 آخرالزمان طبیعی، 13 آخرالزمان متافیزیک 14 یا فرا ماده
آخرالزمان دینی، 15 آخرالزمان از جنس ساینس فیکشن 16 که با نوع تکنولوژیک یک مقدار تفاوت دارد، آخرالزمان اسطورهاي 17
و... اینها برخی از انواع آخرالزمان است که شما در فیلمهاي هالیوودي میتوانید ملاظحه کنید. فرض بفرمایید در آخرالزمان دینی
همان پیشگوییهاي دینی - که عمدتاً توراتی است - به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به عنوان وقایع آخرالزمانی به بیننده عرضه
میشود. در آخرالزمان ساینس فیکشن یا حالا بگوئیم علمی - تخیلی، معمولًا جدالی بین انسان و همزادهاي فرازمینی او درمیگیرد.
طبعاً تنشها و چالشهایی در این جدال نهایی یا فاینال کانفلیکت 18 وجود دارد که بحث نهایی در این خصوص را اگر مجالی بود
مجدداً عرض خواهم کرد. پس این تقابل انسان با همزادهاي فرازمینی او است که چنین فرجامی را موجب میشود و آخرالزمان
ساینس فیکشن یا علمی تخیلی بروز میکند. آخرالزمان تکنولوژیک حدیث چالش میان انسان و فرزند ناخلف او تکنولوژي است.
تکنولوژي از جنس بشر نیست، از سنخ او هم نیست. بشر یک وقت فرزند خود را که از جنس و از سنخ خود اوست میبیند که بر
وي پیشی گرفته؛ لذت هم میبرد؛ چون فرزند تداوم منطقی و طبیعی و فطري وجود ماست. اما تکنولوژي فاقد این صفت است.
بنابراین اگر روزي محصول بشر بر او سبقت بگیرد؛ فقط موجب وحشت، احساس پوچی و از خود بیگانگی او میشود. انسان اگر از
ماشین کم بیاورد در واقع اینگونه تعبیر نمیکند که فرزندش بر او سبقت گرفته، بلکه حس میکند مصنوعش بر او برتري یافته و
محصول این نوع نگاه فقط وحشت است. در آخرالزمان تکنولوژیک، ما میبینیم که مصنوعی صانع خود را نابود میکند؛ یعنی
آنچه که بشر خود آفریده بر بشر غلبه میکند و بشر را به فرجام خودش در این دنیا میبرد. حالا گاهی وقتها این مصنوع یک سوپر
صفحه 43 از 61
کامپیوتر فوق هوشمند است، گاهی وقتها یک سلاح اتمی غیر قابل کنترل و در واقع هوشمند و گاهی اوقات نیز انواع دیگري از
تکنولوژي است. ولی هر چه هست وحشت و تنهایی انسان را در مقابله با این مخلوق خود نشان میدهد. همان کاراکتر معروف
دکتر فرانکنشتاین، 19 مصنوعی که صانع خود را نابود میکند، دقیقاً همین است. فرانکنشتاین هیولایی بود که در آزمایشگاه توسط
یک دکتر بیولوژیست تولید شد. (براساس رمان معروف خانم شلی 20 ) در واقع ما همین قصه را میبینیم و بعد فیلمهاي سینمایی
متعددي براساس آن ساخته شد نهایتاً این هیولاي آزمایشگاهی صانع خود را تعقیب کرده و میکشد. این نسبت بین صانع و مصنوع
را ما با نام پدیده فرانکنشتاین میشناسیم و این یک نوع آخرالزمان است. آخرالزمان اسطورهاي، آخرالزمانی است که در آن
موجوداتی، مفاهیمی از اعماق افسانه و از آن سوي تاریخ، از دنیاي افسانهها و اساطیر ملل سر بر میآورند و در شرایط کنونی
خطرساز میشوند و تقابل آنهاست که وقایع آخرالزمانی را ایجاد میکند. مثلاً تیتانها 21 و ژئانهایی 22 که از قعر دوزخ،
تارتاروس 23 و از دل زمین برمیخیزند و دنیا را بر میآشوبند در اسطورههاي یونان باستان یا در اساطیر سایر ملل داریم که اینها از
آن سوي مرز اسطوره میآیند و به شدت واقعی و امروزي و حقیقی میشوند و شرایط آخرالزمانی را براي بشر ایجاد میکنند.
گاهی وقتها آخرالزمان از جنس آخرالزمان طبیعی است. در اینگونه، طبیعت به عنوان قربانی بشر، دیگر تجاوز و تعدي او را
برنمیتابد و بر علیه انسان اعلام جنگ میکند. زلزلههاي عجیب و غریب، آتشفشانها، برخورد شهاب سنگهاي عظیم به کره زمین و
وقایع اینگونه پایان عمر دنیا را رقم میزنند و یک آخرالزمان طبیعی یا فاجعه طبیعی پدید میآورند. آخرالزمانها انواع دیگري هم
دارند. مثلًا گاهی وقتها خود انسان به دست خویش این آخرالزمان را ایجاد میکند. اینها رویکردهاي متعدد و الگوهاي آخرالزمانی
متفاوتی هستند که در واقع سینماي هالیوود اتخاذ کرده است. در نگره دینی - عمدتاً که با رویکرد توراتی دنبال میشود - ما
میبینیم که شیطان در آغاز و هزاره یا در برخی تواریخ خاص از زندان دوزخی خود رها میشود و کمر به قتل آدمی میبندد و در
راه سر برداشتن آنتیکرایست 24 یا ضد مسیح (و در واقع دجال آخرالزمان به قرائت آنها) قدم میگذارد. میدانید که یهودیان هم
به نوعی به مسیحا قائلند؛ گرچه آنها مسیحی را که در سرزمین فلسطین ظهور کرد مسیح کذاب میدانند و مسیح حقیقی را پیامبر
دیگري میدانند که در آخرالزمان میآید. به هر حال این نوع نگاه در فیلمهاي هالیوود (با این فرض که دینی باشند) بیشترین
فراوانی را دارند. یورش شیطان و عکسالعمل سپاه حق و پیروان حق و نبرد نهایی که در بین آنها در میگیرد همان مفهوم فاینال
معروف میشود و در » آرماگدون « است حالا به » هادّمجدّون « کانفلیکت است که پیش از این به آن اشاره کردم و چون در منطقه
آن نبرد است که تکلیف حق و باطل مشخص میشود و در خونبارترین جنگ تاریخ حق بر باطل پیروز میشود و اینها انواع رویکرد
به مقوله آخرالزمان است که هالیوود تاکنون به تصویر کشیده است. در چه مباحث و مضامینی این تصویرسازي در تقابل با اسلام،
جهان اسلام، تشیع و انقلاب ایران قرار میگیرد؟ اصولًا همهاش میتواند در تعارض و تباین باشد؛ چون هیچکدام بر مبناي قرائت ما
نیستند. اما اکثر آنها مستقیماً ما را دلیل وقوع آخرالزمان نمیدانند. ولی در برخی موارد مستقیماً انگشت اتهام را بسوي ما میگیرند.
گاهی وقتها به صورت کاملًا استعاري، نمادین و در لفافه بیان میشوند، و گاهی اوقات نیز به صورت هم صریح و مشخص. مثلًا از
Holywood 2 . Dream works 3 . . 25 را داریم که قسمت اول پینوشتها : 1 » بیگانه « میان موارد غیر مصرّح، فیلم معروف
Steven Spilberg 4 . George Lucas 5 . Paramont 6 . Metro Goldwyn Meyer 7 . Apocalypse end
of days 8 . Arcetype 9 . Mytology 10. Religious Apocalypse 11. Prediction 12. Technological
Apocalypse 13. Natural Apocalypse 14. Metaphysical Apocalypse 15. Religious Apocalypse
16. Sciencefictional Apocalypse 17. Mytological Apocalypse 18. Final Conflict 19.
Frankenstein 20. Shelley .Mary W 21. Titans 22. Giants 23. Tartarus 24. Antichrist 25. Alien 26.
Rideley Scott 27. James Cameron 28. David Fincher 29. Apocalyptical 30. Executive Decision
صفحه 44 از 61
31. Delta force III 32. Nostradamus 33. High Risk 34. Public Diplomacy
ویژگیهاي حضرت ولیعصر(ع)